فرمان
قتال با ائمه
کفر و وجه
صدور آن (آیات
۴ـ۱۲)

متن زیر
سخنرانی آیت
الله سید محمد
مهدی میرباقری
در تاریخ
نوزدهم تیر
ماه ۱۴۰۳ است که به
مناسبت شب
چهارم محرم در
هیئت ثار الله
قم در مدرسه
فیضه برگزار
شده است.

۱. غلبه
دین الهی بر
ادیان

خدای
متعال در سوره
مبارکه توبه
می‌فرماید
این‌گونه
اراده کرده
است تا نور و
چراغ هدایتی
که در وجود
انبیاء نازل
شده و راه
بشریت را روشن
کرده است، به
مرحله تمام
برسد؛ «
وَ يَأْبَى
اللَّهُ
إِلَّا أَنْ
يُتِمَّ نُورَهُ
».[۱]
خدای متعال در
این راستا،
مأموریتی به
وجود مقدس نبی
اکرم محول
کرده است و او
را با هدایت و دین
حق یاری داده
است؛ خدای
متعال ایشان
را «
بِالْهُدَى
وَ دِينِ
الْحَقِّ
»[۲]
فرستاده است.
حال قرار است
که این دین،
بر همه ادیان
غلبه پیدا
کند، هرچند که
مشرکین کراهت
داشته باشند و
نپسندند. آن
کسانی که می‌خواهند
نام و آوازه
دیگری کنار
نام خدا در
جهان وجود
داشته باشد،
نمی‌پسندند
که فقط دین
الهی و دین
توحید در عالم
حاکم باشد.
اما اراده
الهی به این
تعلق گرفته است،
هرچند آنها
نپسندند.

پس خدای
متعال رسولی
را فرستاده و
امکانات را به
ایشان عطا
کرده و
مأموریتی را به
روی دوش ایشان
گذاشته است؛
در نهایت هم
قرار است که
دین او محقق
بشود و همه
ادیان دیگر مقهور
و مغلوب
بشوند. آن
دینی که بر
جهان حاکم می‌شود،
دینی است که
پیامبر اکرم
صلی الله علیه
و آله آورده‌اند
که مرحله کمال
دین انبیاء
الهی پیشین
است.

در یکی از
مراحل این طرح
با عظمتی که
تا ظهور و رجعت
و حتی قیامت
هم ادامه پیدا
می‌کند، باید
با مشرکین
تعیین تکلیف
شود. هم باید
با اینهایی که
برای خدا شریک
قائل هستند و
بت‌پرست‌اند
تعیین تکلیف
بشود و هم با
آن اهل کتابی
که دین الهی و
توحید را
تحریف می‌کنند؛
باید با این
دو دسته تعیین
تکلیف بشود. زیرا
حضرت می‌خواهد
امتی خالص و
مبرای از شرک
بسازد و در پایان
کار، همین دین
غالب می‌شود و
ادیان دیگر
محو می‌شوند.
پس بنا نیست
که این امت،
به فرهنگ شرک
و فرهنگ اهل
کتاب آلوده
بشود؛ به همین
خاطر باید با
اینها تعیین
تکلیف بشود.

در همین
راستا خدای
متعال می‌فرماید
دیگر نباید
قراردادی با
مشرکین بسته شود
و چهار ماه
مهلت دارند که
یا مسلمان
بشوند یا از
محیط دنیای
اسلام دور
بشوند؛ اگر
بعد این چهار
ماه دور نشدند
حضرت اجازه
قتال و درگیری
با آنها را
دارد. در رابطه
با اهل کتاب
هم می‌فرماید
با آنها باید
بجنگید تا یا
مؤمن بشوند یا
«
حَتَّى
يُعْطُوا
الْجِزْيَةَ
عَنْ يَدٍ وَ هُمْ
صَاغِرُونَ
»؛[۳] اگر
می‌خواهند بر
دین خود باقی
بمانند، باید
مالیات پرداخت
کنند؛ البته
پرداخت این
مالیات، با عزت
و سربلندی
نیست؛ کسانی
که دین خدا را
تحریف کرده‌اند،
حق ندارند
عزیز و سربلند
باشند، وگرنه
دنیای اسلام
را تحت تأثیر
نفوذ قرار می‌دهند.

بنابراین
ضرورت صف‌بندی
مذکور کاملاً
روشن است. اگر
مأموریت حضرت
این نبود که
توحید را بر
جهان حاکم
کنند یا این
هدف محقق‌شدنی
نبود، ممکن
بود که دلیلی
برای این صف‌بندی
وجود نداشته
باشد، ولی
وقتی این
مأموریت به
حضرت محول شده
است و حضرت
این مأموریت
را محقق
خواهند کرد،
باید صف‌بندی
با اهل کتاب و
مشرکین در
مسیر این
مأموریت شکل
بگیرد. به
همین خاطر این
آیه دستور به
صف‌بندی می‌دهد
و حضرت مأمور
به قتال می‌شوند.

۱ـ۱ اخراج
منحرفین از
لوازم تحقق
دین الهی

تعبیر
دیگری که برای
ضرورت این صف‌بندی
می‌توان
ارائه داد این
است که جریان
شرک و کفر، به
دنبال ایجاد
امتی است که
همه جهان را
شامل شود؛
یعنی این‌گونه
نیست که اینها
قانع باشند و
بگویند یک عده‌ای
از مردم که
حرف ما را
قبول می‌کنند
برای ما کافی
است و با بقیه
کاری نداریم.
همین امروز
دنیای
استکبار طرح
جهانی دارد و
می‌خواهد همه
دنیا را تحت
امر خودش
بیاورد. همیشه
طرح آنها همین
بوده است.

به‌عنوان
مثال فرعون
هیچ وقت نمی‌گفت
بنی‌اسرائیل
برای حضرت
موسی علیه
السلام باشند
و بقیه مردم
برای من؛
فرعون می‌خواست
بنی‌اسرائیل
را هم به سمت
خودش ببرد و
تحت سلطه خودش
قرار بدهد.
لذا می‌گفت: «
أَنَا
رَبُّكُمُ
الْأَعْلَى
».[۴]
باید مشخص شود
که این فقط
ادعای فرعون و
نمرود نیست،
بلکه ادعای
تمام
مستکبرین
عالم همین‌گونه
است. به عبارت
دیگر ادعای
دستگاه شیطان
و ابلیس همین
است. این‌گونه
نیست که ابلیس
بگوید عده‌ای
مرید من هستند
و عده‌ای مرید
انبیاء؛ من با
مریدهای خودم
و انبیاء هم
با مریدهای
خودشان؛
شیطان اصلاً
این را نمی‌گوید،
بلکه می‌گوید:
«
لَأُغْوِيَنَّهُمْ
أَجْمَعِينَ
»؛[۵] او
می‌خواهد همه
را از راه به
در بکند.

بنابراین
مشرکین و
کفار، طرحی
دارند و می‌خواهند
برای خودشان
امتی بسازند و
ادعای امامت
دارند. قرآن
از ایشان
تعبیر به ائمه
نار می‌کند؛ «
وَ جَعَلْنَاهُمْ
أَئِمَّةً
يَدْعُونَ
إِلَى
النَّارِ
».[۶]
اینها می‌خواهند
جهنم به‌پا
کنند؛ می‌خواهند
یک تمدن و
حیات اجتماعی
فاسدی به‌پا
بکنند و بین
مؤمنین و غیر
مؤمنین هم فرق
نمی‌گذارند و
می‌خواهند
همه دنیا را
تحت سیطره
خودشان قرار
بدهند.

امروز هم
دنیای
استکبار به
دنبال همین
است که یک
نظام واحد
جهانی ذیل
امامت خودش
شکل بدهند.
امضای اسناد
توسعه مانند
هفده سندی که
به قولشان به
اسناد بیست‌سی
مشهور است، در
همین راستاست.
اینها در این اسناد،
مسلمین را
استثناء نمی‌کنند،
بلکه می‌گویند
همه جهان باید
ذیل این نظم
زندگی بکنند.
آنها می‌خواهند
تمدن خودشان
را بسازند.

بنابراین
اگر شما با
اینها صف‌بندی
نکنید و در
مقابشان موضع
نگیرید، آنها
درون شما نفوذ
می‌کنند و
تمام زندگی
شما را تحت
تأثیر قرار می‌دهند؛
حتی مدل معیشت
و اقتصاد شما
را هم فاسد می‌کنند.
بنا نیست که
مدل معیشت
شما، مدل
معیشت کفار
باشد،
بازارتان
بازار کفار
باشد و مسجدتان
مسجدی باشد که
آنها بپسندند.
وقتی حضرت می‌خواهند
امت موحّد
بسازند و خدای
متعال هم به ایشان
وعده پیروزی
قطعی داده
است، باید در
این مسیر با
کفار تعیین
تکلیف کرد؛
بنا نیست آنها
محترم باشند،
اسلام هم
محترم باشد؛
بنا نیست خدا
پرستی محترم
باشد، بت‌پرستی
هم محترم
باشد. بلکه
اراده الهی
این است که
مسیر بشریت را
به سمتی می‌برد،
«
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
».

علی ای
حال حضرت این
مأموریت را
انجام دادند. سپس
خدای متعال
فرمود این
مطلب را به
صورت عمومی
اعلام کن. این
اذان و اعلام،
یک اعلام تاریخی
است و هر کسی
نمی‌تواند
این برائت را
اعلام کند.
اعلام این
برائت، در اصل
تحقق این
برائت است؛
لذا کار هر
کسی نیست. لذا
وقتی حضرت در
سال نهم هجرت
نامه برائت را
به ابوبکر
دادند که در
موسم حج ببرد
و برای مشرکین
بخوانند،
جبرئیل آمد و
به حضرت گفت
این کار خودت
یا شخصی است
که از توست.
لذا نبی اکرم،
امیرالمؤمنین
علیه السلام
را فرستادند و
مأموریت
دادند که نامه
را از ابوبکر
بگیر و برای
مردم اعلام
کند.

در بعضی
روایات آمده
است که مقصود
از اذان، که
در آيه شریفه «
وَ
أَذانٌ مِنَ
اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ
»[۷]
آمده است،
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه است. در
جای دیگری
آمده است که
مقصود از
اذان، امیرالمؤمنین
هستند.
بنابراین
مشخص می‌شود
که این اعلام
برائت و صف‌بندی
و قتال با
مشرکین، یک
مسئله تاریخی
آله است و فقط
مربوط به سال
نهم هجرت
نیست؛ این برائت
به دست
امیرالمؤمنین
علیه السلام
اعلام می‌شود
و بعد هم به
وسیله ائمه
علیهم السلام
ادامه پیدا می‌کند
و در عصر
ظهور، به تحقق
قطعی خودش می‌رسد.
لذا حالا در
آیه‌های بعدی
این سوره،
خیلی از آیات
راجع به امام
زمان عجل الله
تعالی فرجه
است. در آیات
متعددی از این
سوره، هم
مأموریت‌هایی
که
امیرالمؤمنین
علیه السلام
در طرح بزرگ
نبی اکرم
دارند بیان
شده است و هم
مأموریت‌های
امام زمان
ارواحنا فداه.

وقتی
حضرت این
برائت را
اعلام کردند،
راه را بر
مشرکین بستند.
یعنی مشرکین
دیگر از سال
نهم هجرت به
بعد حق
نداشتند به
طواف کعبه
بیایند و در
حج شرکت کنند،
حق نداشتند در
محافل مسلمان‌ها،
حتی محافل
تجاری و
اقتصادی
مسلمین حضور داشته
باشند. علاوه
بر این خدای
متعال به
پیامبر
اسلام، اجازه
قتال با این
مشرکین را می‌دهد.
البته این
قتال، بعد از
گذراندن
مراحلی است و
این‌گونه
نیست که وجود
مقدس نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله،
ابتدائاً
مأمور به قتال
شده باشند.

پس خدای
متعال ابتدا
اعلام برائت
می‌کند و سپس
می‌فرماید
چهار ماه مهلت
دارید تا یا
مسلمان بشوید
یا از
جغرافیای
اسلام دور
بشوید. سپس می‌فرماید
شما نمی‌توانید
بر خدا غالب
بشوید و خدای
متعال شما را
خوار خواهد
کرد؛ «
أَنَّ
اللَّهَ
مُخْزِي
الْكَافِرِينَ
».[۸]
البته این
برائت و پایان
معاهدات فقط
یک استثناء
دارد؛ «
إِلَّا
الَّذِينَ
عَاهَدْتُمْ
مِنَ الْمُشْرِكِينَ
ثُمَّ
لَمْ
يَنْقُصُوكُمْ
شَيْئًا وَ
لَمْ يُظَاهِرُوا
عَلَيْكُمْ
أَحَدًا
»؛[۹] مشرکینی
که قبلاً با
آنها
معاهداتی
داشتید و آنها
در این
معاهدات، کم
نگذاشتند،
بلکه به تمامه
به آن معاهدات
عمل کردند و
علیه شما با
دیگران هم
پیمان نشدند،
معاهده با
آنها باید تا
زمان اتمامش
مراعات شود. «
ثُمَّ
لَمْ
يَنْقُصُوكُمْ
شَيْئًا
» یعنی
اینها پیمان‌نامه‌های
خود را نقض
نکردند و کامل
عمل کردند؛
علاوه بر این
با دشمنان شما
هم متحد
نشدند؛ «
وَ لَمْ
يُظَاهِرُوا
عَلَيْكُمْ
أَحَدًا
». لذا
خدای متعال می‌فرماید:
«
فَأَتِمُّوا
إِلَيْهِمْ
عَهْدَهُمْ
إِلَى
مُدَّتِهِمْ
»؛
عهد آنها را
تا پایان مدت
رعایت کنید.
سپس می‌فرماید:
«
إِنَّ
اللَّهَ
يُحِبُّ
الْمُتَّقِينَ
»؛
خدای متعال
دوست می‌دارد
شما حدود
تقوای الهی را
رعایت بکنید.
اگر شما رفتید
عهدی بستید و
آنها هم عهد
را نقض نکردند،
شما باید تا
پایان مدت به
این عهد عمل کنید.

سپس
دوباره به
سراغ مشرکینی
می‌‌رود که
نقض پیمان می‌کنند
و می‌فرماید «
فَإِذَا انْسَلَخَ
الْأَشْهُرُ
الْحُرُمُ
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ
».[۱۰]
خدای متعال
چهار ماه به
اینها مهلت
داد تا یا اسلام
بیاورند یا از
محیط اسلام
خارج شوند؛ حال
می‌فرماید
وقتی این چهار
ماه تمام شد، «
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ
»؛
هرکجا دستتان
به مشرکین
رسید، اینها
را به قتل
برسانید. «
وَ خُذُوهُمْ
وَ
احْصُرُوهُمْ»؛
آنها را
محاصره کنید،
اخذشان کنید،
به چنگ بیاورید.
«
وَ
اقْعُدُوا
لَهُمْ كُلَّ
مَرْصَدٍ
»؛ در
همه جا
برایشان کمین‌گاه
بگذارید. این
مشرکین بعد از
چهار ماه دیگر
نباید در دنیای
اسلام رفت و
آمد داشته
باشند. پس اگر
در تیررس شما
بودند، به
حضرت اجازه
دادند که
اینها را به
قتل برسانند.

البته
دوباره می‌فرماید:
«
فَإِنْ
تَابُوا وَ
أَقَامُوا
الصَّلَاةَ وَ
آتَوُا
الزَّكَاةَ
»؛
اگر اینها در
میدان درگیری
تسلیم شدند و
حدود عبادی و
اقتصادی اسلام
را قبول
کردند، «
فَخَلُّوا
سَبِيلَهُمْ
إِنَّ
اللَّهَ غَفُورٌ
رَحِيمٌ
»؛
اینها را آزاد
بگذارید.
البته به شرطی
که هم حدود
عبادات و هم
حدود معاملات
که به تعبیر
دیگر معیشت و
اقتصاد
اسلامی می‌شود
را بپذیرند.
در این حالت «
فَخَلُّوا
سَبِيلَهُمْ
إِنَّ
اللَّهَ غَفُورٌ
رَحِيمٌ
»؛ در
این حالت،
خدای متعال
نسبت به آنها
با مغفرت و
رحمت برخورد
می‌کند.

در این
فضا، مسلمین
مجاز به قتال
با این مشرکین
هستند و دیگر
عهد و قرارداد
جدیدی بین این
دو گروه منعقد
نمی‌شود، ولی
خدای متعال با
این حال می‌فرماید:
اگر کسی از
مشرکین از شما
امان خواست تا
حرف اسلام را
بشنود، به او
امان بدهید؛ «
وَ إِنْ
أَحَدٌ مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
اسْتَجَارَكَ
فَأَجِرْهُ
حَتَّى
يَسْمَعَ
كَلَامَ
اللَّهِ
».[۱۱] سپس
می‌فرماید: «
ثُمَّ
أَبْلِغْهُ
مَأْمَنَهُ
»؛ با
سلامت او را
به محیط امن
خودش
برگردانید،
نه اینکه
رهایش کنید که
در بین راه
صدمه بخورد.
اگر کسی خواست
حرف حق را
بشنود، فضای
امن برایش
درست کنید که
در امنیت
بشنوند و در
امنیت به مأمن
خود برگردد. اما
اگر اینها باز
هم ایمان
نیاوردند،
دیگر امنیت
ندارند. یعنی
در عین حالی
که به نبی
اکرم اجازه
قتال داده شده
است، ولی اگر
کسی به دلیل
شنیدن حرف حق
می‌خواهد
وارد
جغرافیای
اسلام بشود،
مجاز است که
در امنیت کامل
بیاید و حرف
حق را بشنود.

در آیات
بعد علت اینکه
چرا نباید با
اینها قرارداد
بست را تبیین
می‌کند و می‌فرماید
اگر اینها بر
شما غلبه پیدا
کنند، هیچ امری
را مراعات نمی‌کنند؛
نه قراردادهایی
که بسته‌اند
برایشان
محترم است و
نه روابط
خانوادگی و عشیره
و اقوام؛
اینها همه چیز
را زیر پا می‌گذارند.
اینها اگر بر
شما تسلط پیدا
کنند، هیچ
حریمی را حفظ
نمی‌کنند. هر
قراردادی که
اینها می‌نویسند
و هر حرمتی که
حفظ می‌کنند
برای قبل از
تسلط است، اما
بعد از تسلط
دیگر هیچ خط
قرمزی ندارند.

۲. عدم
تعهدپذیری
مشرکین و اهل
کتاب

قرآن
کریم در این
آیات می‌فرماید
کسی که به
دنبال
دنیاست، کسی
که بت‌پرست
است، کسی که
دنبال طرح شرک
است، اهل قرار
و وفای به عهد
نیست. مؤمنی
که ذیل توحید
قرارداد می‌بندد،
پای قرارداد
خود می‌ایستد،
ولی مشرکین
انگیزه‌ای
برای وفای به
عهد ندارند. «
كَيْفَ
وَ إِنْ
يَظْهَرُوا
عَلَيْكُمْ
لَا يَرْقُبُوا
فِيكُمْ
إِلًّا وَ لَا
ذِمَّةً
»؛[۱۲]
اینها هیچ
امری را
مراعات نمی‌کنند؛
نه روابط
خویشاوندی و
عشیره‌ای و نه
قراردادها،
هیچ کدام
برایشان
محترم نیست.
آن زمان در
جزیره العرب،
این روابط
خیلی محترم بوده،
ولی می‌فرماید
مشرکین حرمت
این روابط را
نگه نمی‌دارند.
این مشرکینی
که دنبال
گسترش نفوذ
خودشان در
جهان و دنیای
اسلام هستند،
پای هیچ عهدی
نمی‌ایستند؛ «
وَ لَا
ذِمَّةً
»؛ نه
بر عهدهایشان
می‌ایستند،
نه بر روابط.

در ادامه
آیه می‌فرماید:
«
يُرْضُونَكُمْ
بِأَفْوَاهِهِمْ
»؛
اگر یک جایی
هم حرف از این
امور می‌زنند،
فقط با
زبانشان هست و
می‌خواهند
شما را از
خودشان راضی
کنند. این حرف‌ها
برای ما این
روزها کاملاً
تجربه شده است
ولی در یک
زمانی این حرف‌ها
نیاز به اثبات
می‌خواست.
قرآن وقتی
مشرکین را
تحلیل می‌کند،
می‌فرماید
مشرک این
خصوصیات را
دارد.

انسان
فقط در سایه
توحید، وفای
به عهد می‌کند.
قرآن کریم
وقتی در سوره
مؤمنون،
خصوصیات اهل
ایمان را
معرفی می‌کند،
می‌فرماید
یکی از
خصوصیات
مؤمنین این
است که به عهد
خودشان وفا می‌کنند؛
«
وَ
الَّذينَ
هُمْ
لِأَماناتِهِمْ
وَ عَهْدِهِمْ
راعُونَ
».[۱۳] غیر
از مؤمنین،
کسی انگیزه‌ای
برای وفای به
قرارهایش
ندارد.

البته
قرارهایی که
انسان می‌بندد،
چند دسته است؛
یک قرارهایی
با خدای متعال
می‌بندد که
محور همه
قرارها این
است، یک
قرارهایی با
مؤمنین می‌بندد،
و یک قراری هم
با مشرکین می‌بندد.
لذا قرآن کریم
می‌فرماید
متقی باشید و
اگر مشرکین به
عهد خود عمل
کردند، شما هم
عمل کنید. اما
در هر صورت
مشرکین
پایگاهی برای
وفای به عهد
ندارند. مشرک
چرا وفای به
عهد بکند؟
دنبال چه
مقصدی است که
وفای به عهد
بکند؟ اگر
انسان دنبال دنیا
باشد و مقصدش
دنیا باشد،
وقتی به دنیا
برسد دیگر به
چه دلیل به
قرارها
احترام
بگذارد؟ همه
این مراعات‌ها
تا وقتی است
که به دنیا و
قدرت نرسیده
است.

لذا قرآن
کریم می‌فرماید
اگر مسلط
شدند، دیگر
وفای به عهد
نمی‌کنند. «
كَيْفَ
وَ إِنْ
يَظْهَرُوا
عَلَيْكُمْ
». چطور
اینها پای
عهدهایشان
بایستند و
وفای به عهد
بکنند؟ اینها
تا وقتی غلبه
نکرده‌اند،
صحبت از عهد
می‌کنند که
البته همین هم
صرفاً در حد
لسان است و از
حد زبانشان
تجاوز نمی‌کند؛
ولی اگر غلبه
پیدا کنند، «
لَا
يَرْقُبُوا
فِيكُمْ
إِلًّا وَ لَا
ذِمَّةً
يُرْضُونَكُمْ
بِأَفْوَاهِهِمْ
».
اینها تا وقتی
به قدرت
نرسیده‌اند،
حرف از وفای
به عهد می‌زنند
تا شما را
متقاعد و راضی
کنند، ولی «
وَ تَأْبَى
قُلُوبُهُمْ
وَ
أَكْثَرُهُمْ
فَاسِقُونَ
»،؛
قلوبشان از
این
قراردادها،
ابا دارد.
اکثر این
جمعیت هم خروج
از عهد می‌کنند.
البته اگر یک
مشرکی پای
عهدش ایستاد،
شما هم باید
بایستید، ولی
اکثر مشرکین
از این حدود
تجاوز می‌کنند.

بنابراین
کفار پایگاهی
برای وفای به
عهد ندارند.
لذا می‌فرماید
بعد از برائت،
دیگر با اینها
قرار نبندید؛
اینها باید از
دنیای اسلام
خارج شوند و شما
هم اجازه قتال
دارید. سپس نکته
لطیفی بیان می‌کند
و می‌فرماید: «
وَ إِنْ
نَكَثُوا
أَيْمَانَهُمْ
مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ
وَ طَعَنُوا
فِي
دِينِكُمْ
»؛[۱۴]
اینها
عهدهایشان را
می‌شکنند، به
قسم‌هایشان
هم وفادار
نیستند و طعن
در دین می‌کنند
و حرمتی برای
مؤمنین قائل
نیستند. اگر
این کار را
کردند، «
فَقَاتِلُوا
أَئِمَّةَ
الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ
لَا
أَيْمَانَ
لَهُمْ
لَعَلَّهُمْ
يَنْتَهُونَ
»؛
اگر اینها عهد
خود را شکستند
و در دین شما
طعن کردند،
شما با ائمه
آنها وارد جنگ
شوید؛ یعنی
جنگ را به
آنجا بکشانید
و از دامنه،
به قله بروید.
اگر به قله
رسیدید، شاید
اینها دست
بردارند؛ «
لَعَلَّهُمْ
يَنْتَهُونَ
». اگر
بخواهید با
دامنه اینها
بجنگید و ائمه
کفر در فضای
امن باشند،
باز هم همین
کار را ادامه
خواهند داد؛
اگر با آنهایی
که جنگ نیابتی
می‌کنند
درگیر بشوید،
کار تمام نمی‌شود.
لذا شما باید
با ائمه کفر
درگیر شوید و
رأس هرم را
هدف قرار
بدهید. هرچند
تأویل این آیه
راجع‌به جنگ
جملی‌هاست،
ولی تنزیلش
روشن است.

بنابراین
خدای متعال از
آیه اول تا
چهارم، دستور
به برائت می‌دهد
و در آیه پنجم
اجازه قتال می‌دهد
و می‌فرماید: «
فَإِذَا
انْسَلَخَ
الْأَشْهُرُ
الْحُرُمُ
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ
جَدْتُمُوهُمْ
»؛
بعد از این،
هر جا دستتان
به کفار رسید،
آنها را به
قتل برسانید،
کمین برایشان
بگذارید، اخذشان
بکنید و از هر
طریق ممکن که
دستتان به اینها
رسید، کار
اینها را تمام
کنید.

۳. اتمام
حجت در مراحل
پیش از قتال

مرحوم
کلینی در کتاب
کافی در مورد
اینکه چه
مرحله‌ای
وجود مقدس
رسول الله صلی
الله علیه و
آله مأذون به
قتال شدند،
روایتی را
آورده است. در
این روایت
بیان شده است
که حضرت قبل
از این مرحله،
چه مراحلی را
پشت سر
گذاشتند و
چقدر صبوری و
استقامت
کردند تا
مسائل حل
بشود؛ ایشان
پایداری می‌کردند
تا آنهایی که
باید بیایند
این طرف،
بیایند. وقتی
همه حجت‌ها
تمام شد، در
آن مرحله،
خدای متعال
اجازه قتال به
ایشان داد.
این روایت را
حفص بن قیاس
از امام صادق
علیه السلام
نقل می‌کند؛
حضرت فرمودند:
«
یَا
حَفْصُ إِنَّ
مَنْ صَبَرَ
صَبَرَ قَلِیلًا
وَ إِنَّ مَنْ
جَزِعَ
جَزِعَ قَلِیلًا
»؛[۱۵]
آنهایی که
صبوری و
استقامت می‌کنند،
دوران
استقامت و
صبوری کوتاهی
دارند؛ مگر
عمر انسان
چقدر است؟ آن
کسی هم که جزع
می‌کند و
پایداری نمی‌کند
هم دوران بی‌‌صبری
و جزعش کوتاه
است. عمر
انسان کوتاه
است، لذا
دوران بلا هم
کوتاه است. «
عَلَیْکَ
بِالصَّبْرِ
فِی جَمِیعِ
أُمُورِکَ
»؛ در
همه امور
پایدار و اهل
استقامت باش؛
تا می‌توانی
در راه خدا
صبوری کن.

سپس حضرت
فرمودند: «
فَإِنَّ
اللَّهَ
عزّوجلّ
بَعَثَ
مُحَمَّداً
»؛
خدای متعال
نبی اکرم را
با هدفی مبعوث
کرد و برانگیخت.
«
فَأَمَرَهُ
بِالصَّبْرِ
وَ الرِّفْقِ
»؛ و
به ایشان
دستور داد که
باید در این
راه، استقامت
و مدارا کنید.
صبر و مدارا
به این هدف است
که مردم به
راه بیایند؛
این‌گونه
نیست که مردم
به‌راحتی با
دعوت انبیاء
هدایت بشوند،
بلکه انبیاء
استقامت می‌کردند
تا موانع رفع
بشود. در
ادامه روایت
هم آیه شریفه «
وَ اصْبِرْ
عَلَى مَا
يَقُولُونَ
وَ اهْجُرْهُمْ
هَجْرًا
جَمِيلًا
»[۱۶] را
قرائت کردند؛
اینها در
مقابل دین تو،
در مقابل کتاب
تو و در مقابل
خودت، حرف‌هایی
می‌زنند و می‌گویند
ساحر است،
مجنون است،
اساطیر
الاولین است.
خدای متعال می‌فرماید
در مقابل اینها
صبر و پایداری
کن تا زمانش
برسد. «
وَ اهْجُرْهُمْ
هَجْرًا
جَمِيلًا
»؛ از
اینها فاصله
بگیر؛ هجر
جمیل، با
لطافت و زیبایی
است.

پس خدای
متعال به حضرت
می‌فرماید که
مقابل تو می‌ایستند،
و تو را انکار
می‌کنند، اما
شما باید
مدارا و صبوری
کنید تا عده‌ای
از اینها به‌تدریج
به راه راست
بیایند و صف‌ها
جدا بشود. شما
اگر صبوری
نکنید و اول
کار کنار
بکشید، شکست
خورده اید.
اگر اول کار
با اینها
درگیر بشوید،
خیلی‌ها از
دست می‌روند.
پس فعلاً باید
صبر و مدارا
کنید تا وقتش برسد.
در مقابل حرف‌هایی
هم که می‌زدند:
«
وَ
اصْبِرْ عَلَى
مَا
يَقُولُونَ
وَ
اهْجُرْهُمْ
هَجْرًا جَمِيلًا
* وَ ذَرْنِي
وَ
الْمُكَذِّبِينَ
أُولِي النَّعْمَةِ
»؛[۱۷] این
انسان‌هایی
که تو را
تکذیب می‌کنند،
این همه هم
امکانات به
آنها دادیم،
تو آمدی اینها
را دعوت کنی،
به جای اینکه
این امکانات
را در راه تو
بیاورند و به
نتیجه
برسانند و رشد
کنند، با این
همه امکاناتی
که به آنها
دادیم، مقابل
تو می‌ایستند
و تو را تکذیب
می‌کنند. لذا
می‌فرماید: «
ذَرْنِي»؛
اینها را به
من واگذار کن
و شما فعلاً
باید پایداری
کن. اینجا نه
جای پا پس‌کشیدن
است و نه جای
درگیری است.
باید تحمل کنید،
صبوری کنید تا
وقتش برسد.

در جای
دیگر علاوه بر
صبر می‌فرماید:
«
ادْفَعْ
بِالَّتِي
هِيَ
أَحْسَنُ
فَإِذَا الَّذِي
بَيْنَكَ وَ
بَيْنَهُ
عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ
وَلِيٌّ
حَمِيمٌ
».[۱۸]
یعنی اگر می‌خواهی
خطر اینها را
دفع کنی، به
بهترین وجه دفع
کن؛ به گونه‌ای
این خطر را
دفع بکن که،
دشمن، دوست
صمیمی تو
بشود؛ «
فَإِذَا
الَّذِي
بَيْنَكَ وَ
بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ
كَأَنَّهُ
وَلِيٌّ
حَمِيمٌ
». سپس
می‌فرماید: «
وَ مَا
يُلَقَّاهَا
إِلَّا
الَّذِينَ
صَبَرُوا
»؛[۱۹] همه
نمی‌توانند
به‌این شکل با
مخالف برخورد
کنند که مخالف
را تبدیل به
دوست صمیمی
کنند. کسانی
که آنجایی که
باید صبوری
کنند، پای خدا
ایستادند، می‌توانند
در این صحنه‌ها
هم با مخالف
اینگونه
مواجه بشوند؛
همه اهل این
نیستند که
بتوانند با
مخالف به گونه‌ای
برخورد کنند
که مخالف،
دوست صمیمی
بشود، بلکه آن
آدم‌هایی که
بهره‌های
عظیمی برده‌اند،
می‌توانند
این کار را
انجام بدهند.
لذا این کار،
فقط کار شماست.

بنابراین
حضرت اول باید
با آنهایی که
امکانات
دارند و با
امکاناتشان،
مقابل حضرت می‌ایستند
و ایشان را
تکذیب می‌کنند،
مدارا و صبوری
کنند و سعی
کنند تا دشمن را
به دوست تبدیل
کنند. امام
مجتبی علیه
السلام هم در
مدینه با آن
مرد شامی این‌گونه
برخورد کردند.
آن مرد شامی
شروع به ناسزا
گفتن کرد، اما
حضرت به‌گونه‌ای
با او برخورد
کردند که وقتی
می‌خواست از
مدینه برود،
گفت من قبل از
اینکه با شما
ملاقات کنم،
کسی را بیشتر
از شما دشمن
نمی‌دانستم،
ولی الان کسی
را بیشتر از
شما دوست نمی‌دارم.

پس جریان‌هایی
وجود دارند که
اگر شما با
آنها درست
برخورد کنید،
دوست صمیمی
شما می‌شوند.
این ایات سوره
فصلت، همین
مأموریت حضرت را
توضیح می‌دهد
و ذیل این آیه
به ما هم
تکلیف می‌شود
که در برخورد
با مخالفان
خود، به‌شکلی
برخورد کنیم
که مخالف را
تبدیل به یار
صمیمی خودمان
کنیم. البته
این کار، کار
هرکسی نیست؛ «
وَ مَا
يُلَقَّاهَا
إِلَّا
الَّذِينَ
صَبَرُوا وَ
مَا
يُلَقَّاهَا
إِلَّا ذُو
حَظٍّ عَظِيمٍ
».

پس یک
مرحله صبر در
مقابل
دشمنانی است
که دارای
امکانات
بودند و
پیامبر را
تکذیب می‌کردند؛
صبر در مقابل
دشمنانی که به
قول امروزی‌ها
امپراتوری
رسانه‌ای
داشتند و آن
را علیه حضرت
به راه می‌انداختند.
عده‌ای از
اینها هم
هستند که
مخالف حضرت‌اند،
ولی می‌شود
اینها را
تبدیل به دوست
کرد؛ باید در
این راه هم
پایداری کرد
تا اینها دوست
شوند.

حضرت
رسول هم همین
کار را کردند.
این‌گونه
نبود که از
همان روز اول،
هرکسی با حضرت
مخالفت می‌کرده
است، حضرت با
او بجنگندند.
حتی آنهایی که
با
امکاناتشان
مقابل حضرت
ایستادند،
حضرت با آنها
مدارا کرد و
آنها را به
دوست صمیمی
خود تبدیل
کردند.

در ادامه
روایت می‌فرماید
وقتی این آیه
نازل شد: «
فَصَبَرَ
رَسُولُ
اللَّهِ
حَتَّى
نَالُوهُ
بِالْعَظَائِمِ
وَ رَمَوْهُ
بِهَا
». یعنی
حضرت را با
تهمت‌های
بزرگی رمی
کردند؛ از
جنون گرفته تا
ساحر بودن.
اینها به
پیامبری که تا
روز قبل همه
به او امین می‌گفتند،
می‌گویند
مجنون است؛
عجیب این است
که این حرف در
جامعه قبول می‌شده.
یعنی قبل از
گفتن این حرف،
به بسترسازی آن
می‌پرداختند
که می‌توانستند
این پیامبر را
متهم به جنون
کنند و وحی را
کنار سحر
بنشانند. در
این زمانه هم
رسانه‌ها
همین کار را
می‌کنند؛ شب
را روز می‌کنند
و روز را شب.

اما خدای
متعال به حضرت
گفتند شما
باید با عده‌ای
مدارا کنید و
با عده‌ای «
ادْفَعْ
بِالَّتِي
هِيَ
أَحْسَنُ
»، به
بهترین وجه با
آنها مواجه
بشوی تا دشمن
به دوست تبدیل
بشود. حضرت هم
این کار را
کردند. اما
مشرکین در
مقابل این
رفتار حضرت،
اتهامات فراوانی
به ایشان
زدند، به‌گونه‌ای
که دل حضرت به‌تنگ
آمد. لذا خدای
متعال فرمود: «
وَ لَقَدْ
نَعْلَمُ
أَنَّكَ
يَضِيقُ
صَدْرُكَ
بِمَا
يَقُولُونَ
»؛[۲۰] من
می‌دانم که به‌واسطه
این حرف‌ها،
سینه شما تنگ
می‌شود. آنها
حرف‌هایی می‌زدند
که نبی اکرم
با آن شرح
صدر، سینه‌اش
تنگ می‌شود.

سپس می‌فرماید:
«
فَسَبِّحْ
بِحَمْدِ
رَبِّكَ وَ
كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ
»؛[۲۱] شما
برای اینکه
بتوانی از این
تنگنا نجات
پیدا کنی،
دائم در حال
سجود باش و
خدا را تسبیح
بگو. البته
حضرت رسول،
دائماً متوجه
این نکته هستند؛
این تذکر،
تذکر به ماست.
اگر آدم بداند
این ربی که
نبی اکرم را به
این صحنه
فرستاده است،
هیچ کدام از
افعالش دارای
عیب نیست، اگر
انسان خدا را
تنزیه کند، می‌تواند
در مقابل سختی‌های
راه بایستد.
اگر به پیامبر
دستور داده می‌شود
صبر کن، این
صبر را باید
با تسبیح و
سجده از سر
بگذراند.

پس مرحله
بعدی، مرحله
ضیق صدر است.
اینها به‌قدری
با حضرت درگیر
شدند و حضرت
را تکذیب کردند،
به‌قدری حضرت
را رمی به
جنون و امثال
آن کردند که حزن
به دل حضرت
آمد. قلب وجود
مقدس نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله، عرش
عالم است؛
اینها کار را
به جایی
رساندند که
این قلب، به
حزن و ضیق می‌رسد.
حضرت ابتدا
اینها را پشت
سر گذاشته
است؛ ایشان
ابتدا مدارا
کرده و با
برخوردهای
حسنه خودش،
دشمن را به
دوست صمیمی
تبدیل کرده،
سپس به‌قدری
صبوری کرده که
دچار ضیق صدر
و حزن شده است؛
«
قَدْ
نَعْلَمُ
إِنَّهُ
لَيَحْزُنُكَ
الَّذِي
يَقُولُونَ
»،[۲۲]
خدای متعال می‌فرماید:
ما می‌دانیم
این حرف‌ها تو
را غصه‌دار می‌کند؛
«
فَإِنَّهُمْ
لا
يُكَذِّبُونَكَ
وَ لكِنَّ الظَّالِمينَ
بِآياتِ
اللَّهِ
يَجْحَدُونَ
»؛
این تکذیب،
تکذیب من است.

سپس می‌فرماید:
می‌دانم که تو
از اینکه
اینها من را
تکذیب می‌کنند
ناراحت می‌شوی.
اما این را
بدان که «
وَ لَقَدْ
كُذِّبَتْ رُسُلٌ
مِنْ
قَبْلِكَ
فَصَبَرُوا
عَلَى مَا
كُذِّبُوا وَ
أُوذُوا
حَتَّى
أَتَاهُمْ نَصْرُنَا
»؛[۲۳]
انبیاء گذشته
هم همین‌گونه
بوده اند و
تکذیب می‌شدند،
اما پایداری
می‌کردند تا
پیروزی بیاید.
شما هم باید
پایداری کنید
تا وقت نزول
نصرت برسد؛ در
روایت می‌فرماید
بعد از این
آیه حضرت
پایداری
کردند؛ «
فَأَلْزَمَ
النَّبِیُّ
نَفْسَهُ
الصَّبْرَ
».

در مرحله
بعدی آنها از
رمی حضرت و
اتهام به حضرت
عبور کردند و
دیگر خدا را
تکذیب کردند؛
«
فَذَکَرَ
اللَّهَ
تَبَارَکَ وَ
تَعَالَی وَ
کَذَّبُوهُ
».
اینجا نبی
اکرم فرمود: «
قَدْ
صَبَرْتُ فِی
نَفْسِی وَ
أَهْلِی وَ
عِرْضِی
»؛
اینها من را
آزار دادند،
اهلم را هتک
کردند، آبروی
مرا هتک
کردند، ولی من
صبر کردم. اما «
وَ
لَا صَبْرَ لِی
عَلَی ذِکْرِ
إِلَهِی
»؛
دیگر اگر
اینها
بخواهند پشت
خدای متعال
بدگویی کنند،
برای من امکان
صبوری نیست.
در اینجا باز
هم خدای متعال
فرمود: «
وَ لَقَدْ
خَلَقْنَا
السَّمَاوَاتِ
وَ الْأَرْضَ
وَ مَا
بَيْنَهُمَا
فِي سِتَّةِ
أَيَّامٍ وَ
مَا مَسَّنَا
مِنْ لُغُوبٍ
* فَاصْبِرْ
عَلَى مَا
يَقُولُونَ
»؛[۲۴]. در
رابطه با نسبت
این دو آیه با
هم باید تأمل
کرد، زیرا یک
نسبت لطیفی
بین این دو
هست؛ خدای متعال
می‌فرماید ما
آسمان و زمین
را در شش
مرحله خلق کردیم،
خسته هم
نشدیم؛ لذا
شما هم صبر کن.
یعنی امت‌سازی
مراحلی دارد و
شما هم باید
بایستی و خسته
هم نشوی.

در این
مرحله دیگر
کار به نقطه‌ای
رسید که «
فَصَبَرَ
النَّبِیُّ
فِی جَمِیعِ
أَحْوَالِهِ
»؛
حضرت در همه احوال
پایداری
کردند. در
اینجا بود که
خدای متعال
ایشان را به
ائمه بشارت
داد؛ «
ثُمَّ
بُشِّرَ فِي
عِتْرَتِهِ
بِالْأَئِمَّةِ
».
وقتی حضرت
کاملاً صبر
کردند، خدای
متعال به نبی
اکرم صلی الله
علیه و آله در
رابطه با عترتش
بشارت داد و
فرمود من ائمه‌ای
به شما می‌دهم
که پای دین تو
می‌ایستند و
کار را به
مقصد می‌رسانند.
وقتی حضرت در
راه دین خدا
صبوری را کاملاً
به انجام
رساند، خدای
متعال بشارت
داد که من اهل
بیتی مثل سید
الشهداء و
امیرالمؤمنین
علیهما
السلام به تو
می‌دهم که پای
کار تو می‌ایستند.
در رابطه با
سیدالشهداء
علیه السلام
داریم «
وَ قَدْ
عَجِبَتْ
مِنْ
صَبْرِكَ
مَلَائِكَةُ
السَّمَاوَاتِ
».[۲۵] سپس
خدای متعال
فرمود: «
وَ جَعَلْنَا
مِنْهُمْ
أَئِمَّةً
يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا
لَمَّا
صَبَرُوا وَ
كَانُوا بِآيَاتِنَا
يُوقِنُونَ
».[۲۶]

ظاهر آیه
شریفه «
وَ جَعَلْنَا
مِنْهُمْ
أَئِمَّةً يَهْدُونَ
بِأَمْرِنَا
»، راجع‌به
بنی‌اسرائیل
است، ولی
تأویلش راجع‌به
اهل بیت علیهم
السلام است.
خدای متعال می‌فرماید
ما اینها را
ائمه‌ای قرار
دادیم که
هدایت به امر
می‌کنند.
بشارت ائمه به
نبی اکرم صلی
الله علیه و آله،
به‌خاطر یقین
و پایداری
ایشان در راه
خداست. به‌خاطر
این یقین و
پایداری،
خدای متعال به
ایشان امامتی
داد که امت را
با امر الهی
به‌پیش ببرند.
خدای متعال به‌خاطر
صبوری حضرت،
به ایشان
بشارت داد که
من دینت را با
ائمه‌ای جلو
می‌برم که
پایداری می‌کنند.
سپس حضرت
فرمودند: «
الصَّبْرُ
مِنَ
الْإِيمَانِ
كَالرَّأْسِ
مِنَ
الْجَسَدِ
»؛
نسبت صبر با
ایمان، نسبت
سر با پیکر
است. یعنی کار
پیامبر صلی
الله علیه و
آله بدون صبر،
مثل جسد بدون
رأس است. پس
اگر می‌خواهی
امت بسازی،
محورش صبوری و
پایداری است. هیچ
اقدامی بدون
صبوری به
نتیجه نمی‌رسد.

حضرت در
ادامه روایت
فرمود خدای متعال
در مقابل این
صبوریِ حضرت
از ایشان تشکر
کرد؛ «
فَشَكَرَ
اللَّهُ
عَزَّ وَ
جَلَّ ذَلِكَ
لَهُ
»؛ سپس آیه
شریفه «
وَ تَمَّتْ
كَلِمَتُ
رَبِّكَ
الْحُسْنَى
عَلَى بَنِي
إِسْرَائِيلَ
بِمَا
صَبَرُوا وَ دَمَّرْنَا
مَا كَانَ
يَصْنَعُ
فِرْعَوْنُ وَ
قَوْمُهُ وَ
مَا كَانُوا
يَعْرِشُونَ
»[۲۷] را
قرائت فرمود.
خدای متعال در
این آیه شریفه
می‌فرماید ما
کلمه حسنایی
را بر بنی‌اسرائیل
نازل کرده
بودیم و چون
اینها پایداری
کردند، ما این
کلمه را به
مرتبه کمال
رساندیم؛
یعنی «
وَ دَمَّرْنَا
مَا كَانَ
يَصْنَعُ
فِرْعَوْنُ
وَ قَوْمُهُ
»؛
تمام دستاورد
فرعون را به
باد دادیم.
وقتی بنی‌اسرائیل
در راه ما
ایستادند، ما
دستارود فرعونیان
را که سال‌ها
برایش کار
کرده بودند،
زیر و رو
کردیم؛ آن بساط
با عظمتی که
به پا کرده
بودند را
نابود کردیم.

وقتی این
آیه نازل شد،
حضرت رسول
فرمودند: «
إِنَّهُ
بُشْرَى
»؛ خدای
متعال در این
آیه به من
بشارت می‌دهد
حالا که صبوری
کردید، ما آن
کلمه حسنایی که
برای شما مقدر
کرده ایم را
به اتمام می‌رسانیم
و بساط دشمنان
شما را جمع می‌کنیم.
این بشارت به
انتقام است.
لذا حضرت فرمودند:
«
فَأَبَاحَ
اللَّهُ
عَزَّ وَ
جَلَّ لَهُ
قِتَالَ
الْمُشْرِكِينَ
»؛
خدای متعال با
این آیه شریفه
جنگ با مشرکین
را برای حضرت
مباح کرد. آیه
پنجم سوره
مبارکه برائت
هم می‌فرماید:
«
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ
وَ خُذُوهُمْ
وَ
احْصُرُوهُمْ
وَ
اقْعُدُوا
لَهُمْ
كُلَّ
مَرْصَدٍ
».[۲۸] در
آیه دیگری هم
فرمود: «
وَ اقْتُلُوهُمْ
حَيْثُ
ثَقِفْتُمُوهُمْ
».[۲۹]

سپس حضرت
فرمود: «
فَقَتَلَهُمُ
اللَّهُ
عَلَى يَدَيْ-
رَسُولِ
اللَّهِ ص وَ
أَحِبَّائِهِ
وَ جَعَلَ لَهُ
ثَوَابَ
صَبْرِهِ
مَعَ مَا
ادَّخَرَ
لَهُ فِي
الْآخِرَةِ
»؛ در
نتیجه این
صبوری، خدای
متعال ثوابی
در آخرت به
حضرت می‌دهند
و در همین
دنیا پیروزی
را نصیب حضرت
می‌کند. بعد
حضرت فرمودند:
«
فَمَنْ
صَبَرَ وَ
احْتَسَبَ
لَمْ
يَخْرُجْ مِنَ
الدُّنْيَا
حَتَّى
يُقِرَّ
اللَّهُ لَهُ
عَيْنَهُ فِي
أَعْدَائِهِ
مَعَ مَا يَدَّخِرُ
لَهُ فِي
الْآخِرَةِ
»؛
هرکسی پای طرح
خدا بایستد،
قبل اینکه از
دنیا برود،
خدای متعال در
رابطه با
دشمنانش چیزی
به او نشان می‌دهد
که چشمش روشن
می‌شود. این
اجازه قتالی
که به پیامبر
صلی الله علیه
و آله داده
شده است،
اجازه قتالی
است که به
امیرالمؤمنین
علیه السلام و
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه هم داده
شده. قرار است
که این قتال،
کار را تمام کند.

پس بعد از
آن مراحلی که
نبی اکرم از
آن عبور کردند،
اول برائت از
کفار است و
سپس قتال با
آنها. مؤذن
این برائت هم
امیرالمؤمنین
علیه السلام و
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه هستند.
مجری این قتال
هم نبی اکرم،
ائمه بعد از
ایشان و امام
زمان ‌هستند.
پس این طرح،
طرحی نیست که
سال دهم و یازدهم
هجرت تمام
بشود، بلکه یک
طرح تاریخی
است. نتیجه
این قتال، جمع
شدن بساط شرک
و کفر است؛ نتیجه
این قتال همان
«
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
» است.
نتیجه صبوری
حضرت و ائمه
علیهم السلام،
اجازه قتالی
است در نهایت
به پیروزی مطلق
می‌رسد. ثوابی
که خدای متعال
به صبر حضرت
در این دنیا
می‌دهد، تحقق
ظهور و رجعت
است.

هر مؤمنی
هم که پای خدا
بایستد، «
فَمَنْ
صَبَرَ وَ
احْتَسَبَ
لَمْ
يَخْرُجْ مِنَ
الدُّنْيَا
حَتَّى
يُقِرَّ
اللَّهُ لَهُ
عَيْنَهُ فِي
أَعْدَائِهِ
مَعَ مَا
يَدَّخِرُ
لَهُ فِي
الْآخِرَةِ
»؛ هم در
دنیا به نتیجه
می‌رسد و هم
در آخرت؛
ذخیره آخرت سر
جای خودش است،
اما در همین
دنیا هم صبرش
به نتیجه می‌رسد.

بنابراین
سوره مبارکه توبه،
سوره‌ای است
که به حضرت
دستور صف‌بندی
و قتال می‌دهد؛
این قتال بعد
از مراحلی از
رفق و مدارا و
پایداری حضرت است.
یعنی این‌گونه
نیست که ایشان
از روز اول
وارد درگیری
بشوند؛ حضرت
اول آنهایی که
ممکن بود به
سمت ایشان
بیایند را با
بهترین
برخورد،
جذبشان کردند،
سپس در مقابل
بقیه صبر و
مدارا کردند
تا طرح به
پختگی خودش
برسد. بعد از
همه این صبوری‌ها،
اجازه قتال به
ایشان داده
شد.

 


[۱].
«
يُرِيدُونَ
أَنْ
يُطْفِئُوا
نُورَ اللَّهِ
بِأَفْوَاهِهِمْ
وَ يَأْبَى
اللَّهُ إِلَّا
أَنْ يُتِمَّ
نُورَهُ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْكَافِرُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۲.

[۲]. «هُوَ
الَّذِي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدَى
وَ دِينِ الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَ لَوْ
كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۳.

[۳].
«
قَاتِلُوا
الَّذِينَ
لَا
يُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَ
لَا
بِالْيَوْمِ
الْآخِرِ وَ
لَا يُحَرِّمُونَ
مَا حَرَّمَ
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
لَا
يَدِينُونَ دِينَ
الْحَقِّ
مِنَ
الَّذِينَ
أُوتُوا الْكِتَابَ
حَتَّى يُعْطُوا
الْجِزْيَةَ عَنْ
يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۲۹.

[۴].
«
فَقَالَ
أَنَا
رَبُّكُمُ
الْأَعْلَى
»؛ سوره
نازعات، آیه ۳۲.

[۵].
«
قَالَ
فَبِعِزَّتِكَ
لَأُغْوِيَنَّهُمْ
أَجْمَعِينَ
»؛ سوره
ص، آیه ۸۲.

[۶].
«
وَ
جَعَلْنَاهُمْ
أَئِمَّةً
يَدْعُونَ
إِلَى
النَّارِ وَ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ
لَا يُنْصَرُونَ
»؛ سوره
قصص، آیه ۴۱.

[۷]. «وَ
أَذانٌ مِنَ
اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ
إِلَى النَّاسِ
يَوْمَ
الْحَجِّ
الْأَكْبَرِ
أَنَّ اللَّهَ
بَري‏ءٌ مِنَ
الْمُشْرِكينَ
وَ رَسُولُهُ
فَإِنْ
تُبْتُمْ
فَهُوَ
خَيْرٌ
لَكُمْ وَ
إِنْ
تَوَلَّيْتُمْ
فَاعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي
اللَّهِ وَ
بَشِّرِ الَّذينَ
كَفَرُوا
بِعَذابٍ
أَليمٍ
»؛
سوره توبه،
آیه ۳.

[۸].
«
فَسِيحُوا
فِي
الْأَرْضِ
أَرْبَعَةَ
أَشْهُرٍ وَ
اعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ مُعْجِزِي
اللَّهِ وَ أَنَّ
اللَّهَ مُخْزِي
الْكَافِرِينَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۲.

[۹].
«
إِلَّا
الَّذِينَ
عَاهَدْتُمْ
مِنَ الْمُشْرِكِينَ
ثُمَّ لَمْ
يَنْقُصُوكُمْ
شَيْئًا وَ
لَمْ
يُظَاهِرُوا
عَلَيْكُمْ
أَحَدًا
فَأَتِمُّوا
إِلَيْهِمْ
عَهْدَهُمْ
إِلَى مُدَّتِهِمْ
إِنَّ اللَّهَ
يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۴.

[۱۰].
«
فَإِذَا
انْسَلَخَ
الْأَشْهُرُ
الْحُرُمُ
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ
وَ خُذُوهُمْ
وَ
احْصُرُوهُمْ
وَ اقْعُدُوا
لَهُمْ كُلَّ
مَرْصَدٍ فَإِنْ
تَابُوا وَ أَقَامُوا
الصَّلَاةَ
وَ آتَوُا الزَّكَاةَ
فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ
إِنَّ اللَّهَ
غَفُورٌ
رَحِيمٌ
»؛ سوره توبه،
آیه ۵.

[۱۱].
«
وَ
إِنْ أَحَدٌ
مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
اسْتَجَارَكَ
فَأَجِرْهُ
حَتَّى يَسْمَعَ
كَلَامَ اللَّهِ
ثُمَّ أَبْلِغْهُ
مَأْمَنَهُ ذَلِكَ
بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ
لَا يَعْلَمُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۶.

[۱۲].
«
كَيْفَ
وَ إِنْ
يَظْهَرُوا
عَلَيْكُمْ
لَا يَرْقُبُوا
فِيكُمْ
إِلًّا وَ لَا
ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ
بِأَفْوَاهِهِمْ
وَ تَأْبَى قُلُوبُهُمْ
وَ أَكْثَرُهُمْ
فَاسِقُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۸.

[۱۳].
سوره مؤمنون، آیه
۸.

[۱۴].
«
وَ
إِنْ
نَكَثُوا
أَيْمَانَهُمْ
مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ
وَ طَعَنُوا
فِي
دِينِكُمْ
فَقَاتِلُوا
أَئِمَّةَ
الْكُفْرِ إِنَّهُمْ
لَا أَيْمَانَ
لَهُمْ لَعَلَّهُمْ
يَنْتَهُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۱۲.

[۱۵].
کافی، جلد ۲،
صفحة ۸۸.

[۱۶].
«
وَ
اصْبِرْ
عَلَى مَا يَقُولُونَ
وَ اهْجُرْهُمْ
هَجْرًا جَمِيلًا
»؛ سوره
مزمل، آیه ۱۰.

[۱۷].
«
وَ
ذَرْنِي وَ
الْمُكَذِّبِينَ
أُولِي النَّعْمَةِ
وَ
مَهِّلْهُمْ
قَلِيلًا
»؛ سوره
مزمل، آیه ۱۱.

[۱۸].
«
وَ
لَا
تَسْتَوِي
الْحَسَنَةُ
وَ لَا
السَّيِّئَةُ
ادْفَعْ بِالَّتِي
هِيَ أَحْسَنُ
فَإِذَا الَّذِي
بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ
عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ
وَلِيٌّ
حَمِيمٌ
»؛ سوره
فصلت، آیه ۳۴.

[۱۹].
«
وَ
مَا
يُلَقَّاهَا
إِلَّا
الَّذِينَ
صَبَرُوا وَ
مَا
يُلَقَّاهَا
إِلَّا ذُو
حَظٍّ عَظِيمٍ
»؛ سوره
فصلت، آیه ۳۵.

[۲۰].
سوره حجر، آیه
۹۷.

[۲۱].
سوره حجر، آیه
۹۸.

[۲۲]. «قَدْ
نَعْلَمُ
إِنَّهُ
لَيَحْزُنُكَ
الَّذي
يَقُولُونَ
فَإِنَّهُمْ
لا
يُكَذِّبُونَكَ
وَ لكِنَّ
الظَّالِمينَ
بِآياتِ اللَّهِ
يَجْحَدُونَ
»؛ سوره
انعام، آیه ۳۳

[۲۳].
«
وَ
لَقَدْ
كُذِّبَتْ
رُسُلٌ مِنْ
قَبْلِكَ فَصَبَرُوا
عَلَى مَا كُذِّبُوا
وَ أُوذُوا حَتَّى
أَتَاهُمْ نَصْرُنَا
وَ لَا مُبَدِّلَ
لِكَلِمَاتِ اللَّهِ
وَ لَقَدْ جَاءَكَ
مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ
»؛ سوره
انعام، آیه ۳۴.

[۲۴].
«
وَ
لَقَدْ
خَلَقْنَا
السَّمَاوَاتِ
وَ الْأَرْضَ
وَ مَا
بَيْنَهُمَا
فِي سِتَّةِ
أَيَّامٍ وَ
مَا مَسَّنَا مِنْ
لُغُوبٍ *
فَاصْبِرْ
عَلَى مَا يَقُولُونَ
وَ سَبِّحْ
بِحَمْدِ
رَبِّكَ
قَبْلَ
طُلُوعِ الشَّمْسِ
وَ قَبْلَ
الْغُرُوبِ
»؛ سوره
ق، آیه ۳۹.

[۲۵].
زیارت امام
حسین علیه
السلام در روز
عاشورا.

[۲۶].
«
وَ
جَعَلْنَا
مِنْهُمْ
أَئِمَّةً
يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا
لَمَّا
صَبَرُوا وَ كَانُوا
بِآيَاتِنَا
يُوقِنُونَ
»؛ سوره
سجده، آیه ۲۴.

[۲۷].
«
وَ
أَوْرَثْنَا
الْقَوْمَ
الَّذِينَ
كَانُوا
يُسْتَضْعَفُونَ
مَشَارِقَ
الْأَرْضِ وَ
مَغَارِبَهَا
الَّتِي
بَارَكْنَا
فِيهَا وَ تَمَّتْ
كَلِمَتُ رَبِّكَ
الْحُسْنَى عَلَى
بَنِي إِسْرَائِيلَ
بِمَا صَبَرُوا
وَ دَمَّرْنَا
مَا كَانَ
يَصْنَعُ
فِرْعَوْنُ
وَ قَوْمُهُ
وَ مَا كَانُوا
يَعْرِشُونَ
»؛ سوره
اعراف، آیه ۱۳۷.

[۲۸].
«
فَإِذَا
انْسَلَخَ
الْأَشْهُرُ
الْحُرُمُ
فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ
حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ
وَ خُذُوهُمْ
وَ
احْصُرُوهُمْ
وَ اقْعُدُوا
لَهُمْ كُلَّ
مَرْصَدٍ فَإِنْ
تَابُوا وَ أَقَامُوا
الصَّلَاةَ
وَ آتَوُا الزَّكَاةَ
فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ
إِنَّ اللَّهَ
غَفُورٌ
رَحِيمٌ
»؛ سوره توبه،
آیه ۵.

[۲۹].
«
سَتَجِدُونَ
آخَرِينَ
يُرِيدُونَ
أَنْ يَأْمَنُوكُمْ
وَ
يَأْمَنُوا
قَوْمَهُمْ
كُلَّ مَا
رُدُّوا
إِلَى الْفِتْنَةِ
أُرْكِسُوا
فِيهَا فَإِنْ
لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ
وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ
السَّلَمَ وَ
يَكُفُّوا
أَيْدِيَهُمْ
فَخُذُوهُمْ
وَ
اقْتُلُوهُمْ
حَيْثُ
ثَقِفْتُمُوهُمْ
وَ أُولَئِكُمْ
جَعَلْنَا لَكُمْ
عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا
مُبِينًا
»؛ سوره
نساء، آیه ۹۱.

 

 

پیمایش به بالا