در ایام شهادت حضرت رقیه ویژگی مهم اصحاب سیدالشهداء شک نکردن در مسیر حضرت و استقامت در راه
متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ ۲۶ آبان ۹۴ است که در ماه محرم در هیئت فدائیان اسلام شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، درست است عاشورا تمام شده است اما پیوستن به این قافله هنوز ادامه دارد و ما هم می توانیم با توجه به صفات اصحاب سیدالشهدا علیه السلام و تلاش در به دست آوردن آن ها خود را به این قافله برسانیم. پس ما در همه عوالم ميتوانيم با سيدالشهدا باشيم، البته به شرط این که ثبات قدم داشته باشیم. یکی از صفات اصحاب سیدالشهدا که باعث ثبات قدم آنها شد «ربّیّون» است. ربیون به معنای تعلق زیاد به پروردگار است به گونه ای که هيچ چيز آنها را از ربّ خود غافل نميكند. به خاطر همین صفت بود که آنان در همراهی با امام نيّتشان سُست نشد و استقامت در نيّت داشتند، در عمل هم ضعيف نشدند و در مقابل دشمن زمينگير نشدند. وقتي انسان با تعلّقات درگير باشد او را به شك مياندازد؛ لذا كسي كه ريشه تعلّقاتش را نزده وقتي امتحان سخت ميشود شك ميكند. برای همین فرمود: تا زاهد نشويد و ريشه تعلّقاتتان را قطع نكنيد به يقين نميرسيد.
راه همراهی با امام حسین
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. در هر زيارتي كه از معصومين علیهم السلام براي اصحاب سيدالشهدا نقل شده صفاتي براي اصحاب حضرت ذكر شده است. بعضي از اين صفات مختصّ به بعضي اصحاب هستند يا در زيارت مخصوصشان آمده است؛ مثل زيارتي كه در مورد وجود مقدس قمر بنيهاشم، حضرت علياكبر يا جناب مسلمبنعقيل سلام الله عليه است ولي بعضي از صفات هم صفات عمومي همه اصحاب سيدالشهداء است. توجه به اين صفات و تلاش در به دست آوردن اين صفات موجب ميشود كه انشاءالله ما هم بتوانيم به قافله سيدالشهدا بپيونديم. چون آنچه از ادله استفاده ميشود اين است كه دعوتي كه حضرت كردند يك دعوت عام است و ما هم جزء مدعوين و دعوتشده هاي حضرت بوديم گرچه حالا ما سستيهايي داشتيم و اين سستيها موجب شده كه نتوانيم در كربلا با حضرت و در كنار حضرت باشيم ولي ظاهراً اين راه باز است و ميشود جزء ياران حضرت بود و به ثواب شهداي حضرت رسيد.
امام رضا علیه السلام به ريانبنشبيب فرمودند: اگر ميخواهيد در ثواب شهداي عاشورا شريك باشيد و همراه آنها باشيد، هرگاه ياد آنها كرديد اين را بگویید «
يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
» اي كاش ما هم با شهداي ركاب شما بوديم. لااقل بر اين تأسف بخور كه چرا در آن مواقف نبودي، چرا در كنار سيدالشهداء نبودي؟!
در زيارت جامعه الائمه المومنین كه از امام هادي علیه السلام است و زيارت فوقالعادهاي است، ما به حضرت بعد از سير عرض ميكنيم که: ما با آن كساني كه در جنگ صفين و جمل و نهروان بودهاند و در كنار اميرالمؤمنين علیه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيدند، با اصحاب سيدالشهداء كه در كنار حضرت بودند و با دشمنانش جنگيدند، شريك هستيم «
بِالنِّيَّاتِ وَ الْقُلُوبِ، وَ التَّأَسُّفِ عَلَى فَوْتِ تِلْكَ الْمَوَاقِف
» منتها با نيّتمان و با قلبمان با آنها هستيم و با اين تأسفي كه ميخوريم كه اي كاش ما هم بوديم و اين مواقف را درك ميكرديم.
پس راه باز است و ميشود انشاءالله با اصحاب سيدالشهداء بود و از مضمون زيارت عاشورا هم كه مراحل سير با حضرت را بيان ميكند (كه چطور ميشود همسفر اصحاب سيدالشهداء شد و چه مقاماتي را بايد طي كرد تا به همراهي و معيّت حضرت رسيد) استفاده کرد. در فرازي از زيارت عاشورا ما از خداي متعال ميخواهيم که «
أن يجعلني معكم في الدنيا و الآخره
» ما را با سيدالشهداء و اصحابش در معيّت آنها در دنيا و آخرت قرار بدهد؛ يعني همينطور كه حضرت اصحاب خودش را قدم به قدم به سمت خدا ميبرد و سيرشان ميدهد، ما هم در اين وادي توحيد همسفر اصحاب سيدالشهداء باشيم.
حتی از این هم بالاتر, در سجده آخر زيارت عاشورا بعد از اينكه انسان با امام حسين علیه السلام اين راه را در دنيا طي كرد و دنيايش با ایشان بود، از خداي متعالي ميخواهيم «
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود
» وقتي وارد عالم برزخ ميشويم بلافاصله وارد وادي سيدالشهداء بشويم. چون ميدانيد وادي كربلاي سيدالشهداء در همه عوالم هست «
أَشْهَدُ أَنَ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى
»(۱) همه خلائق بر شما گريستند و این يعني بلای سيدالشهداء در همه عوالم هست، پس ما در همه عوالم ميتوانيم با سيدالشهداء باشيم.
كسي كه در اين عالم وارد وادي كربلاي سيدالشهداء شده و با بلا و همراهي حضرت در اين دنيا مقامات را طي كرده است، از خداوند ميخواهد كه اول ورودش به عالم برزخ هم با سيدالشهداء باشد و حتی در عالم برزخ هم وارد كربلاي سيدالشهداء بشود و آنجا هم با بلاي ایشان سير كند. «
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود و ثبّت لي قدم صدق عندك
» ما وقتي وارد عالم برزخ ميشويم از آن هایی باشیم كه عندالله هستند مانند شهداء «
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
»(آلعمران/۱۸۹) خدايا زمانی که وارد عالم برزخ ميشويم ما را در وادي كربلاي امام حسين علیه السلام قرار ده تا نتيجهاش اين باشد كه وقتي با سيدالشهداء بوديم «
ثبّت لي قدم صدق عندك
» در محضر تو باشيم و ثبات قدم هم داشته باشيم؛ نه اينكه يك قدم رو به دنيا و يك قدم رو به خدا باشد بلکه با ثبات قدم در محضر تو باشيم، «مع الحسين و اصحاب الحسين» يعني برزخمان هم با امام حسين و اصحابشان باشد، آن اصحابی که «
الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام
» آنهايي كه اول و پيش روي امام حسين خونشان را دادند.
لبیک به سیدالشهداء در همه عوالم
پس اين همراهي و اين همسفري ممكن است هم در دنيا و هم در عوالم بعد باشد. ظاهراً هم این دعوت، ما را فرا گرفته و ما هم دعوت شده ايم و اجابتي هم كرده ايم. اين مطلب در زيارت اول رجب سيدالشهداء آمده است؛ در آنجا آمده است که خدايا ما را به سيدالشهداء عرضه بداريد «لَبَّيْكَ داعِي اللَّهِ» او داعي الله است و ما را از طرف خدا دعوت ميكند و ما باید لبيك بگوييم «
اِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَلِساني عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ
» آن موقعي كه شما (در روز عاشورا يا در عالم ديگری قبل از عاشورا) استغاثه ميكرديد بدنِ من اجابت نكرد، آنجايي كه شما استنصار ميكرديد و فرموديد: «هل من ناصرٍ» و ياري ميطلبيديد «
اِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَلِساني عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ
» زبانم لبيك نگفت و لكن «
فَقَدْ اَجابَكَ قَلْبي وَسَمْعي وَبَصَري
»(۲) در همان حالت قلبم اجابت كرد و با شما بود و چشمم صحنه عاشورا را ديد و به طرف شما بود، گوش من هم دعوت شما را شنيد ولي بدن و زبان سستي كرد.
پس پيداست ما هم در آن استغاثه و استنصار حضرت، منظور نظر بوديم و اجابت كرديم و همين است كه ما الآن در جبهه سيدالشهداء هستيم و الاّ در جبهه سيدالشهداء نبوديم. جبهه سيدالشهداء يك جبههاي نيست كه سال ۶۱ شروع و همانجا هم تمام شده باشد. كاروان حضرت از عالم ميثاق به راه افتاده و تا بعد قيامت ادامه دارد، این كاروان خیلی گسترده است و ما هم انشاءالله در اين كاروانيم.
چگونگی ثبات قدم در راه سیدالشهداء
حال سوال این است که چه كار كنيم كه انشاءالله در كنار حضرت با ثبات قدم بايستيم و فتنهها، وسوسهها، شبههها و سختيهاي راه ما را از حضرت جدا نكند و به ترديد نيندازد؟! چون همه مشكلات همراهي با سيدالشهداء، مشكلات ظاهري و به اصطلاح مشكلات فيزيكي نيست؛ خيلي از این سختی ها، مشكلات و پيچيدگيهاي شبهات و شهوات و به قول امروزيها پيچيدگيهاي فضاي جنگ نرم است؛ يعني آنهايي كه نيامدند تا با سيدالشهداء همراهي كنند مسئلهشان اين نبود كه واقعاً فقط از جان دادن ميترسيدند نه! بلکه شبهات و فتنههاي سنگين, ترديد و شك و ريب ايجاد كرده بود.
چطور ميشود اين همه فتنه و شبهه و اين همه سختي، انسان را به ترديد و شك و ريب نسبت به امامش نيندازد و اهل يقين نسبت به امام خودش باشد؟! چطور انسان بتواند اين راه را طي كند و چه صفاتي بايد داشته باشد تا بتواند با امام خودش باشد؟! اين، آن چيزي است كه ما بايد به آن دقت كنيم.
«ربّانیّون» از صفات اصحاب سیدالشهداء
صفات اصحاب سيدالشهداء فراوان است؛ صفاتي كه موجب شد اصحاب كنار سيدالشهداء بايستند و از ایشان فاصله نگيرند و خونشان را پيشروي حضرت بدهند. ما باید این صفات را کسب کنیم و امشب من يكي از اين صفات را عرض ميكنم. در زيارتي كه مرحوم كليني در كافي نقل كرده اند آمده است که شهدا را با اين خصوصيت زيارت كنيد «
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّونَ
»(۳) سلام بر شما اي ربّانيون و بعد هم بگوييد «
أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَارٌ
» شما پيشرو اين قافله بوديد، ما هم به تبع شما ميآييم و در قافله عاشورا هستيم.
«فَرَط» به چه كسي ميگويند؟ وقتي كارواني ميخواهد مسيري را برود، يك عدهاي پيشتر ميروند و بستر را براي استراحت و توقف آماده ميكنند، به اينها ميگويند «فرط». «
أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ
» ما جايگزين شما هستيم؛ شما رفتيد و حالا ما جاي شما را پُر ميكنيم و در جبهه امام حسين علیه السلام نميگذاريم جاي شما خالي بماند. «
نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَارٌ
» شما امام حسين علیه السلام را كمك كرديد ما هم شما را كمك ميكنيم.
پس يكي از صفات اصحاب سيدالشهداء ربّانيون است كه ما هم در اين زيارت به آنها عرض ميكنيم که در اين صفت, تابع شما هستيم. اگر كسي انشاءالله در اين صفت تابع شد اميد است كه خَلَف باشد؛ يعني جايگزين خوبي براي آنها باشد. مثل این که ما هم ميگوييم خدايا به ما توفيق بده جاي شهدا را پر كنيم؛ يعني اين راه ادامه دارد و اين درگيري تمام نشده است. درگيري عاشورا تازه آغاز شدت جنگ بين نبيّ اكرم و جبهه باطل است؛ اين جنگ در طول تاريخ بوده و عاشورا به اوج خودش رسيده است. پس اين جنگ حق و باطل تازه شعلهور شده و هنوز نياز به انصار دارد؛ بنابراين ما بايد كاري كنيم كه جا پاي آنها بگذاريم، تابع آنها باشيم و بعد هم جايگزين و خلف آنها باشيم و نصرت بدهیم.
معنای ربّانیّون
اين صفت ربّانيون يعني چه؟ ربّانيون در يك بيان ساده معنايش اين است: ربّاني و رِبّي به يك معناست و هر دو به كساني گفته می شود كه اختصاص به پروردگار دارند؛ يعني از كساني كه جزء خاصّه پروردگار هستند، كساني كه به حدّي تعلّق به پروردگارشان دارند كه هيچ چيزي آنها را از خدا غافل نميكند. اصحاب سيدالشهداء كه آمدند و با حضرت بودند، ربانيوناند؛ يعني بگونه ای به پروردگار خودشان توجه و تعلّق دارند و محبّت خدا در دلشان شكل گرفته و طوري خداي متعال برايشان جلوه كرده كه گويا مختصّ به اين پروردگارند. آن ها رويشان را از خدا برنميگردانند و همه زندگيشان توجه به ربّشان است، هيچ چيزي آنها را از اين ربّ خود غافل نميكند؛ آنها كه كنار سيدالشهداء ايستادند و با حضرت همراه شدند نكتهاش همين بود كه ربّاني بودند.
آياتی در سوره مباركه آلعمران است که به تفسیر صفت ربّانیون می پردازد. این آیات بعد از جنگ احد نازل شده است. در اين جنگ خداي متعال ميفرمايد: «
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
»(آل عمران/۱۴۰) شما سختي ديديد, دشمن هم سختي ديده است. اينطور نيست كه فقط شما فشار ببينيد, دشمن هم فشار ميبيند. الآن درست است ما در محاصره اقتصادي هستيم ولي دشمن هم همينطور است؛ دشمني كه تا قبل از انقلاب اسلامي خيال ميكرد سنگر دين را فتح كرده و ديگر چيزي به نام اسلام و مذهب در مقابلش مقاومت نميكند و همه جهان در اختيار اوست، احساس كرد نخير، جريان جدّي در مقابلش ايستاده كه همه مرزهاي سياسي و فرهنگي و اقتصادياش را تهديد ميكند. ضربهاي كه آنها از انقلاب اسلامي خوردند قطعاً بيشتر از ضربهاي است كه ما از استكبار خورديم «
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
». اينطور نيست كه در جنگ احد فقط شما ضربه ديده باشید؛ كفار قريش و آنهايي كه آمده بودند و خيال ميكردند که فتح ميكنند و مدينه را ميگيرند و خاتمه اسلام را اعلام ميكنند، آنها هم ضربه خوردند.
آنهايي كه خيال ميكردند در خاورميانه سال ۲۰۰۱ افغانستان و ۲۰۰۳ عراق و ۲۰۰۵ هم محور شرارت (ايران)، كار را تمام ميکنند، آنها هم بعد از پانزده سال احساس ميكنند که آنها زحمت كشيدند ولی اسلام و انقلاب اسلامی آن را درو كرده است؛ الآن نفوذ ما در افغانستان، عراق و در منطقه خيلي بيشتر از سال ۲۰۰۰ است و نفوذ آمريكا خيلي كمتر است با اينكه آنها هزينه و لشكركشي كردند. پس ميبينيد «
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
» اگر شما ضربه خورديد دشمن هم ضربه خورده است؛ بنابراين نگران اين نباشيد «
وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ
»(آل عمران/۱۴۰) ايام را دست به دست ميگردانيم، يك روز دست شماست و يك روز دست آنهاست.
امتحان خداوند برای جدا شدن صف ها
براي اينكه «
وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
» علم قبلي كه حضرت حق دارد واقع شود و صفها جدا شود و مؤمن از غير مؤمن زده شود «
وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ
» و يك قومي از شما هم شاهد بر بقيه شوند. پای جنگ را خداي متعال محكم ميكند؛ در جنگ بدر در سوره انفال ميفرمايد: شما دلتان ميخواست «
وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ
»(انفال/۷) برويد و با یک لشكر نظامي يا با كارواني كه كاروان تجاري است بجنگيد و اموال را مصادره كنيد. شما ميخواستيد با آنکه «غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ» كاری ندارد و راهش صاف است برخورد كنيد، برويد كاروان تجاري را بگيريد و غنايم را برداريد و برگرديد، ولي خداي متعال ارادهاش چيز ديگري بود.
«
وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ
» خدا ميخواهد كلمه حق محقّق شود پس كار جنگ را هم خدا محكم ميكند. شما را در چشم آنها كم ميكند و آنها را در چشم شما، جنگ محكم ميشود، چون خداوند می خواهد امتحان كند. خداوند ميفرمايد: در احد هم ما اين جنگ سنگين را پيش آورديم «
وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ
» تا صفها جدا شود «
وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
» صف مؤمنين بايد به خلوص برسد و مؤمنين هم صفشان بايد جدا شود.
تا قبل از صفين، خوارج هم كنار اميرالمؤمنين علیه السلام بودند و اگر همين گونه وارد عالم برزخ شوند شمر هم ميگويد من بايد كنار اميرالمؤمنين و مالك اشتر باشم، وقتي كوره جنگ داغ ميشود آنجاست كه صف مؤمن جدا ميشود. آن وقت در اين امتحان، مالك اشتر خالص ميشود؛ مالكي كه چندين ماه است دارد ميجنگد و شمشيرش را غلاف نكرده است اما اميرالمؤمنين ميگويد از يك قدمي معاويه بايد برگردي و اين برگشتن، مالك را خالص ميكند تا ديگر براي پيروزي شمشير نزند بلکه براي امامش شمشير بزند، براي هدف امامش نه براي نفسش. این خيلي سخت است که آدمي كه فرمانده جنگ بوده و جنگ را تا يك قدمي خيمه معاويه برده حالا حضرت ميفرمايد باید از يك قدمي برگردد و او هم شمشيرش را قلاف ميكند و بر می گردد.
پس، هم باید صف خوارج از صف موحدين جدا شود و هم مؤمنين خالص شوند و اين سختيها براي اين است. «
وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ
» پايان جنگ اين است: جدا شدن صفها و خلوص صف حق و محو صف باطل.
در جاي ديگر خداي متعال ميفرمايد: «
لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَي بَعْضٍ
»(انفال/۳۷) همه اين صحنهها براي اين است كه خبيثها متراكم شوند و «
فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ
» همه را خداوند يكجا به جهنم ببرد. «
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ
»(آل عمران/۱۴۲) شما خيال ميكنيد همينکه ميگوييد ما موحّديم پس به بهشت ميرويد؟! آیا خداي متعال صف مجاهدين و صابرين را از بقيه جدا نميكند؟! آیا او نميداند چه كسي مجاهد و صابر بوده و چه كسي مدّعي بوده است؟! خدا كه ميداند ولي براي اينكه محقّق بشود اين صحنههاي سخت را پیش می آورد.
«
وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
»(آل عمران/۱۴۳) همين شماهايي كه در جنگ احد فرار ميكرديد، قبل از اينكه با شهادت در راه خدا مواجهه شويد ميگفتيد اي كاش ما شهيد بوديم! خب الآن برويد شهيد بشويد! اینجاست که معلوم ميشود چه كسي راست ميگفت و چه كسي مدّعي بود.
بازگشت به قهقری
بعد خداي متعال ميفرمايد: «
وَمَا مُحمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ
» اين پيغمبر, رسول ماست، آيا اگر اين پيامبر از دنيا رفت وبه شهادت رسيد، شما بايد به وادي كفر برگرديد؟! «
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُم
» پس اگر به عقب برگرديد و مسير پيغمبرتان را ادامه ندهيد پيامبر از بين شما هجرت ميكند. او آمده و بنا را گذاشته است، حال اگر شما راهش را ادامه ندهيد او ضرري نميكند. «
وَمَا مُحمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَي عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ
»(آل عمران/۱۴۴) اگر آن ها به عقب برگردند خدا ضرر نميزند ولي آنهایی كه استوار بمانند و اين بنايي را كه پيغمبر گذاشته را قدرداني کرده و شاكر نعمت باشند، خداي متعال به آنان پاداش مخصوص خواهد داد. بعد يك هشدار ميدهد «
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ كِتَابَاً مُؤَجَّلاً
»(آل عمران/۱۴۵) خيال نكنيد مرگ را كسي ميتواند جابهجا كند، هيچ كسي بهرهاي از موت ندارد الاّ باذن الله، مرگ يك مكتوب قطعي است و معيّن شده است.
پس اينطور نيست كه مرگِ شما را فرار از جنگ جابهجا كند، خيال نكنيد اگر تسليم دشمن شديد و از جنگ فرار كرديد و سعي كرديد وارد اين ميدان نشويد و عقبنشيني كردید، نميميريد يا مرگتان خيلي دستخوش تغيير ميشود، اينطور نيست! بعد ميفرمايد: «
وَمَن يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا
» اما در اين دنيا، اگر دنيا بخواهيد از سفره اش به شما ميدهيم، «
وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا
» آنهايي هم كه آخرت ميخواهند باز هم ميدهيم، ولي «
وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
» آنهايي كه براي ما كار ميكنند و جزء شاكرين هستند «
وَ إِنَ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار
» آنها پاداش مخصوص دارند. حضرت فرمود يك عده طمعاً عبادت ميكنند آن خوب است و به بهشت ميروند، يك عده از ترس جهنم عبادت ميكنند آن هم خوب است، نجات از جهنم پيدا ميكنند، اما «
إنّ قوماً عبدوا الله شكراً
» عبادت اينها عبادت احرار است و مزدشان مقام رضوان است. در اين دنيا يك عده دنبال دنيا هستند فيالجمله به آن ميرسند، يك عده هم دنبال آخرتاند که به آن ميرسند, عدهاي هم شاكر هستند. بعد ميفرمايد: «
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ
»(آل عمران/۱۴۶) چه بسيار انبيايي كه در معيّت آنها و در مسير هدفشان, ربّيون فراواني مقاتله كردند و كُشتند و كُشته شدند.
سه خصوصیت ربّیّون
ربّيون سه خصوصيت داشتند «
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
» آنچه در راه خدا به آنها ميرسيد آنها را سُست نكرد. خب آنچه ميرسد چيست؟ پيداست که خداي متعال دستشان را در ميدان جنگ نبسته بود بلکه آن ها را نصرت مي داد «
إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ
»(محمد/۷)، ولي این به معنای آن نيست كه دست شيطان و دشمن را در جنگ ببندند، طبيعي است که آنها هم براي شما سختي درست ميكنند. همه اينها زمان نبيّ اكرم صل الله علیه و آله هم بود؛ محاصره اقتصادي ميكنند، محاصره سياسي ميكنند، درگيري نظامي ايجاد ميكنند، در ميدان جنگ فرهنگي با شما جنگهاي سخت ميكنند، ترديد و وسوسه و شبهه ايجاد ميكنند و فضا را آلوده ميكنند، دشمن كه بنا نيست دست بردارد.
اما آن ربّيوني كه در كنار انبيا ميجنگيدند و توجّهشان به پروردگارشان بود، خصوصيتشان اين است كه سختيهاي راه خدا سُستشان نميكند «
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا
» نيّتشان سُست نميشود و استقامت در نيّت دارند، در عمل هم ضعيف نميشوند و در مقابل آنها زمينگير هم نميشوند.
حتما ديدهايد حالا که امتحانها سخت شده، يك عده كه اول ثابتقدم بودند آرام آرام ترديد ميكنند و می گویند: ما اشتباه کرديم که در راه انقلاب آمدیم، با عافيت داشتيم زندگي ميكرديم! بعضيهايشان ميگويند اصلاً اين سختيهايي كه الآن است كار امام است، ما از خانه خودمان بيرون آمديم و دمِ تيغ وهابيت قرار گرفتيم. ما آنها را تحريك كرديم كه ببينيد ما هستيم، ما از لانه خودمان بيرون آمديم و شروع به جنگيدن كرديم. اين شبهه اراده را سُست ميكند و ترديد ایجاد ميكند. جوابش هم اين است که وجود مقدس نبيّ اكرم صل الله علیه و آله هم اگر نيامده بود اصلاً سقيفهاي نبود، بنياميهاي نبود؛ داشتند جزيرةالعرب زندگي ميكردند و خوش بودند. اميرالمؤمنين علیه السلام اگر خلافت را قبول نميكرد صفيني نبود، جَملي نبود، نهرواني نبود، چه لزومي داشت ميدان بيايد؟! پس العياذ بالله ضامن همه اينها اميرالمؤمنين علیه السلام است، ۲۵ سال صبر كردند, پنج سال ديگر هم صبر ميكردند.
من نميخواهم مقايسه بين معصوم و غير معصوم كنم و نميخواهم بگوييم فعل امام در افق عصمت است، نه! ولي حجيّت است، يك فقيه جامعالشرايطي بر اساس ادلّه فقهي در ميدان آمده است، پس كارش حجّت است. بعد هم همه قبولش دارند؛ آنها هم كه ميگفتند شروعش لازم نيست وقتي امام كار را به پيروزي رساند همه قبول داشتند كه بايد حمايتش كرد و ديگر نميشود رهايش كرد. بله، كار سخت شده، خب معلوم است وقتي پا در ميدان جنگ ميگذاريد كار سخت است. هميشه درگيري همراه با سختي است و فرار از سختي كه كار مؤمن نيست. اصلاً اين سختيها را خداي متعال پيش ميآورد؛ خداوند دو كار ميكند: يكي تمييز و جدا شدن صفها، و بعد از جدا شدن صفها خالص كردن صف حق و محو صف باطل. پايان تاريخ هم همين است جبهه موحدين وقتي خالص شد و جريان باطل هم محو شد، عصر ظهور ميشود.
بنابراين ربّي، كسي است كه دلش نزد خداي خودش است از امام جدا نميشود، ميايستد و سختيهاي همراهي انبيا در او ترديد ايجاد نميكند. عين همين سؤالاتي كه الآن متوجه ما است متوجه ربّيوني كه همراه انبيا ميجنگيدند هم بود؛ به موساي كليم ميگفتند تا نيامده بودي ما گرفتار بوديم حالا که آمدی باز هم گرفتار شديم چه فرقي كرد؟! نيامده بودي يك گرفتاری داشتیم اما حالا که آمدي ده تا گرفتاري داريم!
از آقايي در ماهوارهها همين حرفها نقل ميشود، خودش را هم اعلم از همه ميداند و ميگويد همه چيز زير سر امام است؛ اگر امام و انقلاب نبود راحت بوديم، اگر اميرالمؤمنين علیه السلام نيامده بود نه جنگ جمل بود و نه نهروان! عافيتطلبي كه چيز خوبي نيست، خيال ميكنيد چون عافيت ما بهم خورده، بد است؟! بعضيها تا يك جایی بودند اما سخت كه شد ميگويند بيشتر از اين نميشود و بايد از گذشتهمان توبه كنيم. يكي از آقاياني كه با امام بود خودش گفت: ما را از نو انقلابي نكنيد! شما چه وقت انقلابي بوديد كه حالا از نو انقلابي بشويد؟!
ربّيون آنهايي هستند كه طوري متوجّه حضرت حق هستند كه اين توجه آنها را به همراهي انبيا ميرساند و در اين همراهي، سختيهاي راه خدا براي آنها سُستي در اراده ايجاد نميكند.
البته قسمت عمده این سستی ها به جنگ نرم و شبهاتي كه دشمن ايجاد ميكند بر می گردد؛ دشمن در جبهه حق ترديد ايجاد ميكند و سُست ميكند. آن ها می گویند شما با همه دنيا داريد ميجنگيد, آیا ميتوانيد؟! در جنگ احزاب هم همین را ميگفتند، «
إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ
»(آل عمران/۱۷۳) همه دست به دست هم دادند «فَاخْشَوْهُمْ» احتياط كنيد! آخر با يكي، با دو تا، چرا به گونه ای هستيد كه همه دارند با شما درگير ميشوند؟! اما قرآن ميفرمايد: اينها نترسيدند به خدا توكل كردند خدا هم پيروزشان كرد. هميشه اينطور بوده و هميشه هم خواهد بود. مسير خدا سختيهايي دارد، البته «
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
» «
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
»(انشراح/۵-۶) در دل همين سختيهاست كه آن «يُسر» باطني و «يُسر» ظاهري حاصل ميشود. آدمي كه اهل جهاد اكبر نيست هيچ وقت به يُسر نميرسد و هميشه بايد اسير شيطان باشد. آیا اسير شيطان بودن خوب است؟!
«كجا دانند حال ما سبك بالان ساحلها»، آنهايي كه وارد ميدان جهاد اكبر ميشوند چه فريادها و نالههايي دارند! بله، وقتي وارد ميدان جهاد اكبر شدي شيطان قوايش را آرايش ميكند و كار سخت ميشود. پس ما وارد ميدان جهاد اكبر هم نشويم و با شيطان كنار بياييم و صلح كنيم! چون اگر وارد ميدان جهاد اكبر شديم او مقابل ما صفآرايي ميكند. جهاد اصغر هم همينطور است.
پاداش ربّیّون
ربّيون كساني هستند كه شبهات و ترديدها و حيرتها در اينها سُستي ايجاد نميكند. «
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
» به ربیون با این سه وصف، صابرين اطلاق میشود؛ آن صابريني كه در راه خدا و كنار وليّ خدا ميايستند و پايداري ميكنند تا اینكه محبوب خدا ميشوند. صابرين مُزدهايشان متفاوت است يك عده از صابرين هستند كه «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ » «
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ
» «
أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
»(بقره/۱۵۵-۱۵۷).
عده دیگری هستند که «
يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ
»(زمر/۱۰)؛ اما اينجا يك تعبير خاصي است «
وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
»(آل عمران/۱۴۶). اين صابريني كه ربّيون هستند و كنار وليّ خدا ميايستند و با همه سختيهاي راه خدا، سُستي در اراده و ضعف در عمل و ناتواني در پيش بردن ميدان، در آنها ايجاد نميشود؛ این ها را خدای متعال دوست دارد. ربیون، با همه وجود ميايستند و ضعيف نيستند و هم برنامهريزي ميكنند تا زمينگير نشوند. دشمن به هيچ وجه نميتواند آنها را زمينگير كند، چون از هر طرف زمينگير ميكند از يك طرف راه باز ميكنند.
ربیون دل به پروردگارشان بستند و در اين تعلّق به پروردگار، كنار وليّ خدا ميايستند و همه شبهات و شهوات در آنها، سُستي در اراده و عمل ايجاد نميكند و همه نقشههاي دشمن آنها را زمين گير نميكند، اين انسان ها صابريني هستند كه «
وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
» محبوب خدا می شوند، شما بالاتر از اين مقام دیگر سراغ نداريد. بله، اين خيلي مهم است که آدم به جايي برسد كه محبّت خدا به دلش بيايد، اما يك وقت است که از این هم بالاتر می رود و خدا ما را دوست ميدارد «
قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ
»(آل عمران/۳۱) ربّيون اينها هستند.
بنابراین رِبّي يعني آن كسي كه محبّت خدا در دلش پيدا شده و دلبسته به خداست؛ حالا هم راهش را پيدا كرده و ميآيد كنار نبيّ اكرم صلی الله علیه و آله ميايستد و تَبع او ميشود، استقامت ميكند و از ميدان به در نميرود، نتيجهاش هم اين ميشود كه خدا او را دوست ميدارد. رواياتي كه ذيل اين آيه آمده ميفرمايد: اين آيهاي كه «
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ
»(آل عمران/۱۴۴) اصلش در جنگ احد است. در جنگ احد مردم فرار ميكردند چون شيطان تحريك كرده بود و گفته شده بود نبيّ اكرم به شهادت رسيده است. وقتي اين ندا آمد فرار ميكردند و ميگفتند جانتان را بگيريد و فرار كنيد، پيغمبر كُشته شد! خدا ميفرمايد: اگر پيامبر آمد و يك بنايي را گذاشت و بعد يا به شهادت رسید و يا به عمر طبيعي از دنیا رفت، شما بايد برگرديد يا بايد راه پيغمبر را ادامه بدهيد؟! اگر برويد براي شما همه چيز تمام شده اما آنها كه ميايستند و نعمت نبوّت را كفران نميكنند «
وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ
» البته اگر رفتيد هم به خدا ضربه ای نميزنيد.
تعبير این آيه را در روايت رحلت نبی اکرم صل الله علیه و آله آورده اند چون زمانی که نبيّ اكرم رحلت فرمودند، «
ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةٌ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَاد
» همه برگشتند جز مقداد و اباذر و سلمان. آن شخص پرسید: پس عمار چی؟! حضرت فرمودند: اگر كسي را ميخواهيد كه هيچ چيز در دلش واقع نشد همين سه نفر هستند.(۴)
سخت ميشود موقع امتحان كنار وليّ خدا ايستادن حتی برای عمار، آن يار خاصّ و شهيد صفين.
ذيل اين آيه ربّيون «
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا
» تعبيري كه برايش شده اين است كه فرمود: از جنگ احد كه برگشتند اميرالمؤمنين علیه السلام مثل يك قطعه گوشت روي زمين قرار گرفت و جرّاحها آمده بودند تا زخمهاي حضرت را بدوزند. هشتاد زخم كاري بود، به طوري كه هر طرف اين رشته را وارد ميكردند تا ببندند از جاي ديگر بيرون ميآمد. نبيّ اكرم صلی الله علیه و آله آمدند بالاي سر اميرالمؤمنين علیه السلام و فرمودند آن كسي كه اين طور در راه خدا مقاومت كرده شايسته است كه خداي متعال «يفعل و يفعل» هر چه خير است انجام بدهد. در روايت آمده است که همه فرار كردند الا اميرالمؤمنين علیه السلام که مثل پروانه ميچرخيد. ابودجانه انصاري آمد و دور پيغمبر ميگشت، حضرت فرمود: تو برو بيعتم را از تو برداشتم «فأَمَّا عَلِيٌ فَهُوَ أَنَا وَ أَنَا هُو»(۵) اما حساب اميرالمؤمنين جداست. فرمود: «
وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
» يعني اميرالمؤمنين.(۶) حضرت علی علیه السلام در همراهي نبيّ اكرم نه بهشت را ميخواست نه دنيا را. بعد حضرت فرمودند هر چه خدا به تو ثواب بدهد جا دارد. سپس اميرالمؤمنين عرضه داشتند كه خدا اين را از ما بپذيرد، اين که چيزي نيست من بايد جانم را ميدادم (البته این تعبير از من است العياذ بالله) من كم كار كردم وگرنه چرا زنده هستم بايد به شهادت ميرسيدم. پیغمبر فرمود: نه, شما كار خودتان را انجام داديد، شما را خدا نگه داشته است.
بعضيها در لحظه آخر در دو راهی ماندند و نخواستند که شهيد شوند، شهيد شدن كه زوري نيست. بعضي هم يك مأموريت ديگري دارند، خدا ميفرمايد شما ميرويد، شما آمادهايد ولي بايد يك كارهايي انجام بدهيد. حضرت به اميرالمؤمنين فرمودند شهادت در انتظار شماست اما قبلش باید کارهایی را انجام دهید. بعد حضرت فرمودند يا علي! ابوسفيان لشكرش را جمع كرده و ميخواهد حمله كند. حضرت فرمود: من روي دوش اصحاب شما ميآيم و در جنگ شركت ميكنم، من را هم ببريد، بدن قطعه قطعه شده مرا ببريد. بعد اين آيه نازل شد «
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا
».
ریشه شک و تردید در انسان
آیا ميدانيد وقتي كار سخت ميشود ريشه شك و ترديد كجاست؟ تعلّقات، تعلّقات انسان وقتي درگير باشد او را به شك مياندازد؛ لذا كسي كه ريشه تعلّقاتش را نزده وقتي امتحان سخت ميشود شك ميكند. فرمود: تا زاهد نشويد و ريشه تعلّقاتتان را قطع نكنيد به يقين نميرسيد. مادامی که با تعلّقاتتان راه ميرويد با هم همسفريد و دعوايي نيست اما از آنجا كه با تعلّقات درگير ميشويد، اگر حساب تعلّقات را صاف نكرده باشيد شما را به شك مياندازد و ميگويد حالا واقعاً اين كار درست است؟!
در روايت آمده است که ابراهيم خليل فرزندش را برد تا قرباني كند شيطان آمد و گفت چه كار داري ميكني؟ گفت: وحي شده، شیطان گفت مطمئنی اشتباه نكردي؟ شايد اشتباه فهميدي؟ اگر كمترين تعلّقي در دل حضرت ابراهيم بود شك ميكرد و ميگفت شايد اشتباه ميكنم و درست متوجه نشدم. اما حضرت ابراهيم فرمود: چه ميگويي! اين وحی از جنس بقیه وحي ها بود و شكّي وجود ندارد. شيطان گفت: آخر تو فرزندت را ميبري قرباني ميكني نميگويي سنّت ميشود و بقيه هم فرزندشان را ميبرند تا قرباني كنند. اگر ذرّه ای در دل انسان تعلّق باشد ميگويد درست ميگويد، نكند سنّت بد بشود. اما حضرت ابراهیم می گوید: خدا فرموده ببر، من هم می برم و ديگر جاي هیچ شكی نيست.
تعلّقات در انسان شك ايجاد ميكند و شك از دلش رِيب و بدگماني بيرون ميآيد. كم كم انسان ميگويد: شايد اميرالمؤمنين هم اشتباه كند، بعد به تكذيب ميرسد و ميگويد قطعاً دعوا سر قدرت است. شك و ريب و تكذيب همه اثر تعلّق است، تا انسان تعلّقاتش را سر نبرد نميتواند.
خيال ميكنيد امتحانات اميرالمؤمنين از اين امتحاناتي بود كه ما در ميدان جنگ پس ميدهيم؟! اميرالمؤمنين امتحانش اينها نيست! «
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
» اميرالمؤمنين امام الربيّون است، كه در تعلّق به پروردگار، كنار پيغمبر ايستاده و راه پيغمبر را ادامه داده است، هم در دروان حيات حضرت و هم در دوران بعد از رحلت و شهادت حضرت و ذرّهاي نه سُست شده است، نه شك کرده و نه ريب پيدا کرده است. همه بار سختيها روي دوش اميرالمؤمنين است اما ایشان يك ذرّه هم شك نميكنند. اين اگر براي انسان پيش بيايد خيلي سخت است اما براي ما كه پيش نيامده خيلي آسان است.
نقش رّبیون در همراهی امامشان
قیاس اميرالمؤمنين علیه السلام از افق همه ما بيرون است آنكه هيچ، اصحاب سيدالشهداء «
السلام عليكم ايها الربانيّون
» اقتدا به امامشان اميرالمؤمنين علیه السلام كردند و لذا كنار سيدالشهداء ايستادند. آنقدر عاشورا سخت است كه نگفتني است. «
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
» خیلی شبهه سنگين است؛ ما از دور بعد از هزار و چهارصد سال که غبارها خوابيده به عاشورا نگاه ميكنيم. همین كه جز هفتاد نفر نيامدند نشان دهنده فضای غبارآلود آن وقت است. خدا لعنتش كند قاضي القضاتي كه از زمان دومي قاضي بود، فتوا داد «خرج من دين جدّه». ابنزياد آمده تيرش را تيز كرده وگفته است جان خودتان كه در خطر است هيچ, نواميستان و اموالتان را هم می بریم. همه كنار كشيدند و فقط اصحاب سیدالشهدا ماندند.
الآن هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف بياورند همين است و يك ربّيوني بايد باشند که كنار امام زمان بايستند و شك نكنند. آقا امام زمان ارواحناه فداه وقتي بيايند آنقدر كار سخت ميشود که در بعضي روايات آمده است وقتی حضرت ميآيد و دعوت ميكنند، ۳۱۳ نفر خودشان را شبانه ميرسانند اما وقتی حضرت نامهاي در ميآورند و در مسجد كوفه ميخوانند كه من اين كارها را ميخواهم انجام دهم، جز دوازده نفر، بقيه ميروند. دور عالم ميگردند ميبينند هر كسي هست همين است دوباره برميگردند، خيلي سخت است.
در روايت است که حضرت به مدينه ميآيند و حاكم ميگذارند اما هنگامی که ایشان ميروند نايب حضرت را ميكشند. حضرت برميگردند و سختگيري ميكنند و بعضي به شك ميافتند. يك شخصي كه در زمين مثل او بعد از حضرت نيست، ميآيد و به حضرت عرض ميكند: آقا شما اين كارها را به دستور خدا ميكنيد؟! خواص حضرت ميروند تا متعرّضش شوند اما حضرت ميفرمايد: صبر كنيد، بله دستور خداست و من عين دستور خدا را عمل ميكنم.
خضر به موساي كليم ميفرمايد: «
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَي مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً
»(کهف/۶۸)، البته كار خضر كجا و امام زمان كجا! كار سيدالشهداء كجا و كار خضر كجا, كدام استوارتر بودند؟! اصحاب سيدالشهداء. موساي كليم سه چشمه از حضرت خضر ديد هر سه را اعتراض كرد اما قمر بنيهاشم علیه السلام پشت سر هم از حضرت ديد «
أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيق
». شنيدن مصائب سيدالشهداء دشوار است و حضرت اين مصائب را از عالم بالا در همين عالم آورده است. اين است كه به حضرت ميگفتند نرويد، ميرويد اهل بيت را چرا ميبريد؟! حضرت زينب را چرا ميبريد؟! رقيه را چرا ميبريد؟! اينها چرا اسير شوند؟! سيدالشهداء امام اين ربّيون و امام اين صابرين است؛ همه با او صبر كردند آنقدر استوار ايستاد كه اطرافيانش هم استوار ايستادند. اصل اين تفاوت، تفاوت بين حضرت موسي و اصحاب سيدالشهداء نيست تفاوت سيدالشهداء و خضر است.
حضرت يك طور ايستاد كه گوهر تفاوت در امام است، موسي هم اگر به امام حسين ميرسيد ترديد نميكرد خضر است كه ترديد ميكند تفاوت در اين بود. ريز و درشتشان يك طوري مقاومت كردند؛ فرمانده لشكر يزيد جريان شهادت و اسارت اين خاندان را گزارش ميداد كه چنين كرديم، اين طور كشتيم، اين طور اسير كرديم. يزيد گفت: پس چرا اينقدر افسردهاي؟ گفت: از دست اين اسيران، هر چقدر به اينها تازيانه زديم يك آخ نگفتند، يك نقطه ضعف از خودشان نشان ندادند!
(۱)الكافي (ط – الإسلامية)، ج۴، ص: ۵۷۵
(۲) كامل الزيارات، النص، ص: ۲۱۶
(۳) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۴، ص: ۵۷۲
(۴) تفسير العياشي، ج۱، ص: ۱۹۹
(۵) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۸، ص: ۳۱۸
(۶) تفسير فرات الكوفي، ص: ۹۴
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
– سوره نساء، آیه ۷۳
۲-
بِالنِّيَّاتِ وَ الْقُلُوبِ، وَ التَّأَسُّفِ عَلَى فَوْتِ تِلْكَ الْمَوَاقِف
– المزار الکبیر، ج۱، ص۲۹۱
۳-
أن يجعلني معكم في الدنيا و الآخره
– بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۱۹
۴-
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود
– المزار الکبیر، ج۱، ص۴۸۰
۵-
أَشْهَدُ أَنَ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى
– من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۹۴
۶-
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود و ثبّت لي قدم صدق عندك
– المزار الکبیر، ج۱، ص۴۸۰
۷-
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۶۹
۸-
ثبّت لي قدم صدق عندك
– المزار الکبیر، ج۱، ص۴۸۰
۹-
الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام
– المزار الکبیر، ج۱، ص۴۸۰
۱۰-
اِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَلِساني عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ
– البلد الامین، ج۱، ص۲۸۱
۱۱-
اِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَلِساني عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ
– البلد الامین، ج۱، ص۲۸۱
۱۲-
فَقَدْ اَجابَكَ قَلْبي وَسَمْعي وَبَصَري
– البلد الامین، ج۱، ص۲۸۱
۱۳-
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّونَ
– الکافی، ج۴، ص۵۷۲
۱۴-
أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَارٌ
– الکافی، ج۴، ص۵۷۲
۱۵-
أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ
– الکافی، ج۴، ص۵۷۲
۱۶-
نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَارٌ
– الکافی، ج۴، ص۵۷۲
۱۷-
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۱۸-
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۱۹-
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۲۰-
وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۲۱-
وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۲۲-
وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۲۳-
وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ
– سوره أنفال، آیه ۷
۲۴-
وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ
– سوره أنفال، آیه ۷
۲۵-
وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
۲۶-
وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۱
۲۷-
وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۱
۲۸-
لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَي بَعْضٍ
– سوره أنفال، آیه ۳۷
۲۹-
فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ
– سوره أنفال، آیه ۳۷
۳۰-
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۲
۳۱-
وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۳
۳۲-
وَمَا مُحمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
۳۳-
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُم
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
۳۴-
وَمَا مُحمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَي عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
۳۵-
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ كِتَابَاً مُؤَجَّلاً
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
۳۶-
وَمَن يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
۳۷-
وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
۳۸-
وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
۳۹-
وَ إِنَ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار
– عیون الحکم و المواعظ، ج۱، ص۱۵۸
۴۰-
إنّ قوماً عبدوا الله شكراً
– بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۸۷
۴۱-
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۴۲-
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۴۳-
إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ
– سوره محمد، آیه ۷
۴۴-
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۴۵-
إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ
– سوره آل عمران، آیه ۱۷۳
۴۶-
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
– سوره شرح، آیه ۵
۴۷-
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
– سوره شرح، آیه ۶
۴۸-
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۴۹-
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ
– سوره بقره، آیه ۱۵۶
۵۰-
أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
– سوره بقره، آیه ۱۵۷
۵۱-
يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ
– سوره زمر، آیه ۱۰
۵۲-
وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۵۳-
وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۵۴-
قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ
– سوره آل عمران، آیه ۳۱
۵۵-
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
۵۶-
وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
۵۷-
ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةٌ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَاد
– بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۳۸
۵۸-
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۵۹-
وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۵
۶۰-
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۶۱-
وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۶۲-
السلام عليكم ايها الربانيّون
– مصباح الزایر، ج۱، ص۲۹۱
۶۳-
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۴۶
۶۴-
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَي مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً
– سوره كهف، آیه ۶۸
۶۵-
أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيق
– کامل الزیارات، ج۱، ص۲۵۶