جمع بندی سوره مبارکه عصر و ارتباط خسر و ولایت شروع مباحث سوره مبارکه تکاثر و ارتباط آن با سوره عصر
متن زیر جلسه ۵۶ گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ ۱۸ مردادماه ۹۳ برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه مباحث تفسیری سوره مبارکه عصر اشاره می کنند که عصر همان دوران ظهور بقیه الله است. دوران ذیل حضرت تعریف میشود. حضرت کلمهی تامهی خدا و اسم اعظم الهی است. ما دو جهان داریم؛ جهان نور، جهان ظلمت. جهان ما بر اساس نوع ارتباطمان با خدای متعال یا جهان نورانی است یا جهان ظلمانی. افراد جامعه با یکدیگر همدلی دارند. هم دلی گاهی بر اساس اخلاق مادی و گاهی بر اساس اخلاق الهی است. دورانهایی که با ابزار تولید میشوند، ذیل یک دوران هستند؛ دوران ظلمانی یا دوران نورانی. ما دو فضا داریم؛ فضای خسر، فضای ربح. فضای ربح فضای ولایت الله است و فضای خسر فضای ولایت اولیاء طاغوت. اگر از محیط ولایت خارج شوید وارد محیط خسر خواهید شد. اگر کسی وارد فضای ولایت نبی اکرم و اهل بیت نشد، هر عملی بکند عمل صالح نیست. شریعت تا در محیط ولایت نبی اکرم واقع نشود عمل صالح نیست البته اگر کسی بگوید ایمان دارم و دیگر شریعت لازم نیست این هم اشتباه است. سورهی تکاثر ادامهی همین مسئله است. خدای متعال میفرماید: تکاثر شما را از هدف غافل کرده. اگر به مرحلهی علم الیقین برسید، دو عالمی که بعداً وارد آن میشوید را الآن میبینید، اما مرحلهی عین الیقین در قیامت حاصل میشود. آن جا از نعیمی از شما سؤال می کنند که همان ولایت است. اگر کسی غافل از آن نعمت شد بقیه اش تکاثر است.
سوال: در جلسات گذشته به مباحث سوره عصر پرداخته شد که در این جلسه قرار است ابتدا چند نکته پایانی درباره این سوره را از استاد بشنویم و در ادامه از مباحث تفسیری سوره مبارکه تکاثر بهره مند شویم.
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. اللّهمّ كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، فی هذه السّاعة و فی كلّ ساعة، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فیها طویلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. در جلسات گذشته بیان شد؛ عصر در روایات هم به دوران نبی اکرم و زمان ظهور اسلام تفسیر شده و هم به عصر ظهور امام زمان که این دو عصر به هم پیوسته هستند. عصر نبی اکرم در دوران پایانی خلافت ایشان که عصر ظهور است تجلی کامل میکند. در روایت کمال الدین مرحوم صدوق، عصر به عصر ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه تفسیر شده است. آن دوران با شاخصههایی در روایات آمده است. آن دوران، دوران ظهور عدالت است. یعنی؛ عدل در آن دوره در کل زمین محقق میشود و این عدل تنها عدل اقتصادی نیست بلکه یکی از ابعادش عدالت اقتصادی است. عدالت اقتصادی نیزعدالت مکتب رفاهی یا مکتب سوسیالیسم نیست بلکه عدالتشأن امام عصر علیه السلام است. مهم ترین نکتهی عدالت این است که در آن دوره انسانها به نقطهی عدل، توحید و اخلاص میرسند. در علم اخلاق می گویند: نفس باید به نقطهی اعتدال برسد. آن عدالت نفسانی که کمال نفس انسان است و در رسیدن به حقیقت توحید نیز است در دوران ظهور محقق میشود.
وقتی ولایت حضرت در وجود انسانها جاری میشود ابتدا عدالت در وجودشان محقق میشود و تبدیل به یک وجود عادل می شوند سپس جهان بیرون تبدیل به جهان عدل می شود. این عدالت اعم از عدالت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است. هم عدالت اجتماعی محقق میشود، هم عدالت روانی و هم عدالت در تکوین، نه صرفاً توزیع عادلانهی ثروت. این عدالت اقتصادی نیز با تعریف سوسیالیستی و سرمایه داری نیست بلکه چیزی بسیار فراتر از این هاست. لذا ابزار و تکنولوژیش هم این نیست. این اولین شاخص است.
شاخص دوم حیات است «
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
»(حدید/۱۷)، که حیات طیبه و رحمت الهی در زمین میدمد و زمین و اهلش زنده میشوند.
شاخص سوم این است که؛ زمین نورانی می شود «
وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا
»(زمر/۶۹)، در روایت به دورهی ظهور تفسیر شده است. البته ظاهرش راجع به قیامت است. زمین با نور پروردگارش که امام همان نور رب است روشن میشود.
شاخص چهارم اینکه دورهی ظهور دوره رفاه است، نعمتها جاری میشوند، زمین برکاتش را بیرون میدهد و آسمان برکاتش را نازل میکند «
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
»(اعراف/۹۶)، یعنی؛ درهای رحمت الهی از آسمان و زمین به رویشان باز میشود. یک فضای جدیدی برایشان درست میشود و عوالم دیگری برایشان گشوده میشود.
شاخص پنجم این است که؛ بشر به امنیت میرسد. اعم از امنیت اجتماعی، امنیت روانی، امنیت نسبت به حوادث طبیعی. یعنی؛ حوادث طبیعی هم دیگر انسانها را به این کیفیت تهدید نمیکنند.
شاخصهایی که برای عصر ظهور بیان می شود، ابتدا باید درست تفسیر شود. نزاع ما با توسعهی غربی بر سر تعریف همین مفاهیم کلیدی است. همهی این شئونی که در عصر ظهور تفسیر میشود در معارف ما به خود امام تعریف میشود. یعنی؛ زمانی که می گوییم عدالت در زمین محقق شد «تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»(انعام/۱۱۵)، کلمهی عدل الهی خود امام است. در روایات است که؛ امام وقتی به دنیا میآید روی پیشانی ایشان نوشته میشود «تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»، امام کلمهی تامهی خدا و کلمهی عدل است. وقتی ولایت امام محقق شد عدالت محقق میشود. عدالت امر متکثری نیست اصل آن امام است. یا کلمه حیات به خود امام برمی گردد. امام روح و سرچشمهی حیات است. «
وَ أَحْيِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَيْتَة
»(۱)، قلوب با امام زنده می شوند.
وقتی می گوییم در زمان ظهور رفاه محقق میشود همان ولایت امام است. وقتی فضای جامعه فضای ولایت امام شد، همهی نعمتها ذیل امام تعریف میشوند. «
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ
»(تکاثر/۸)، یعنی؛ همین ولایت امام نعیم است. بنابراین اگر نعمت، عدالت و حیاتی است ذیل امام است. اگر نوری هست ذیل امام است؛ «
وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا
»، نور رب نور امام است. امام کلمهی نور است. «
أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِك
»(۲)، پس کلمهی نور امام و نبی اکرم و اهل بیتشان هستند. اگر امنیت است ذیل امام است؛ «
وَلَايَةُ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
»(۳)، بنابراین همهی حقایق عصر ظهور نازلهی امام است. عصر امام با همهی شاخصهایش فرع امام است. این است که به امام میگوییم امام عصر. امام آن دوران است و دوران ذیل امام تعریف میشود. زمامش در دست امام است.
سوال: یعنی آن دوران تجلی شئون حضرت است؟
جواب: بله. البته اگر حضرت را فقط همین جسم فیزیکی ببینیم نمیتوان پذیرفت. امام یک حقیقتی است که لباسهایی پوشیده و در عوالم مختلفی خلق شده. هم اکنون نیز در لباس بشر خلق شده است. مانند قرآن که وقتی نازل در عوالم مختلف نازل می شود لباس آن عالم را میپوشد. زمانی که به این دنیا می آید تبدیل به کلمات و آواها می شود. اما در جای دیگر داریم که درجات بهشت آیات قرآن است. قرآن در قیامت شفاعت میکند و صورتهای مختلفی به خود میگیرد. اگر قرآن صرفاً آوا باشد این خصوصیات را ندارد. بنابراین یکی از منازل خلق قرآن این است که در قالب کلمات و آواها آفریده شده است. پس اگر امام را همین جسم ظاهری دیدیم که اگر چه این هم خیلی بزرگ است اما نمیتواند دورانساز باشد ولی اگر به شئون حضرت توجه کردیم آنگاه امام عصر بودن و دوران سازی ایشان معنا می شود.
بنابراین دوران ذیل حضرت تعریف میشود. حضرت کلمهی تامهی خدا و اسم اعظم الهی است. همهی حقایق ذیل ایشان تعریف میشود. لذا اگر ما در این دوران وارد شدیم همه چیزمان متحول میشود. رابطه مان با خدای متعال، ارتباط خودمان با همدیگر و ارتباطمان با جهان از این مسیر واقع میشود.
برای مثال؛ وقتی بشر میخواهد با جهان ارتباط برقرار کند ابزار میسازد. ابزار کشاورزی میسازد برای تولیدات کشاورزی. بیل میسازد، گاو آهن میسازد که تبدیل به تراکتور و کمباین و تکنولوژی مدرن می شود. این رابطهی انسان با جهان که از طریق ابزار واقع میشود دورانساز است. در واقع ابزار ارتباط ما با جهان دوران ساز است. یعنی؛ حول دوران گاو آهن روابط اقتصادی و روابط اجتماعی خاصی شکل میگیرد.
ما با یکدیگر و با جهان رابطه برقرار میکنیم. انسان با خودش نیز ارتباط برقرار میکند. ما نفسم و فکرمان را که تهذیب میکنیم ارتباط با خودمان است. جهان نیز با ما ارتباط برقرار میکند. برای مثال؛ شما از طریق ابزار تولید یک محصولی تولید میکنید این محصول را مصرف میکنید و لذت می برید. این ارتباط جهان با ما است. همهی اینها ذیل امام تعریف میشود. لذا ما دو جهان داریم؛ جهان نور، جهان ظلمت. یعنی؛ اصل ارتباط، ارتباط با خداست. ما از طریق ابزار با طبیعت ارتباط برقرار میکنیم. ابزار ارتباطمان با طبیعت که عوض میشود یک دوران جدیدی شروع میشود. یعنی؛ وقتی بیل تبدیل شد به گاو آهن ظرفیت تولید بالا می رود و روابط اجتماعی تغییر میکند. ما در مقابل حضرت حق یا استکبار می کنیم یا ایمان می آوریم. آن وقت دو جهان پیش روی ما قرار میگیرد جهان نور و جهان ظلمت.
آیه اول آیة الکرسی تفسیر توحید است «
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
»(بقره/۲۵۵)، این توحید است و این اله ما است. بخواهیم یا نخواهیم اله هستی اوست. هیچ الهی جز او نیست و همه در مقابل او فقیرند. شما را مجبور نکردیم که اولوهیت او را قبول کنید. بخواهید یا نخواهید الهتان است اما به شما اختیار داده ایم. میتوانید از این اولوهیت خارج شوید. رشد و غی هم که مسیر پذیرش اولوهیت و توحید و کفر است روشن شده است. ما راه را روشن کردهایم و در باطن انسان ها آزاد اند. اما اگر میخواهید به سمت خدا بیایید و این اولوهیت را قبول کنید اول باید کفر به طاغوت بورزید.
طاغوت آن کسی است که طغیان علی الله کرده و دیگران را هم دعوت به طغیان میکند. اگر او دعوت نمیکرد و امواجش سراغ ما نمیآمد کفر به او لازم نبود. اما او استکبار کرده و ما را هم به محیط استکبار خودش دعوت کرده است. اگر میخواهید وارد فضای توحید شوید «
فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ
»(بقره/۲۵۶)، کفر به طاغوت بورزید و ایمان بالله بیاورید وقتی این کار را کردید «
اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ
»(بقره/۲۵۷)، خدای متعال ولایت شما را به دست میگیرد. «
يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ
»، جهان نور به روی ما گشوده میشود. سیرمان در نور است «
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ
»(۴)، همهی گشت و گذار مؤمن در عالم نور همین است. این نوری که خدای متعال مؤمن را وارد آن میکند همان نوری است که در آیهی نور توضیح داده است «
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ
»(نور/۳۵)، مثل نور نبی اکرم است و نور علی نور انوار اهل بیت نبی اکرم است تا «
في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ
»(نور/۳۶)، که خدای متعال انسان را وارد وادی نور میکند آرام آرام او را سیر میدهد به سرچشمهی نور که نبی اکرم است. در روایت ذیل همین آیه سورهی مبارکهی بقره آمده «
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
»(۵).
بنابراین اگر کسی توحید را قبول کرد که مقدمهی توحید هم اعراض از ولایت اولیاء طاغوت است وارد بیت نور خواهد شد که خداوند او را وارد این وادی خواهد کرد. حالا اگر کسی این توحید را قبول نکرد که میتواند قبول هم نکند آن وقت هر چه در این عالم می بیند غیر خداست. اگر انسان به کسانی که باید کفر بورزد کفر نورزید و به حضرت حق کفر ورزید ولایت آنها بر او جاری میشود. در واقع وارد وادی دیگر خواهد شد«
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
». این وادی ظلمات تا قیامت است.
بنابراین جهان ما بر اساس نوع ارتباطمان با خدای متعال یا جهان نورانی است یا جهان ظلمانی. جهان نورانی جهان نبی اکرم و اهل بیت است. عصر نبی اکرم، دینداری، توحید، معرفت، بندگی، شهود حق و محبت الله است. عصر ظهور نیز تجلی همین است. اگر هم نپذیریم فضای ظلمانی فضای جهل است. لذا ما دو دوران داریم؛ دوران اسلام، دوران جاهلیت. دوران اسلام دوران نبی اکرم و اهل بیت است. «
مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة
»(۶)، کسی که امامش را نشناخت، هم حیاتش در فضای عصر جهالت است هم موتش. برزخش نیز برزخ جهالت است. «
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ
»، تا قیامت در این وادی ظلمات خواهد بود.
ان الانسان لفی خسر
» برای آنها گفته شده است؟
جواب: بله. اما برای ارتباطاتمان یک سری قوانین داریم. رابطهی همسر با همسر، همسایه با همسایه قانون دارد. این قوانین مدنی که جعل میکنیم قوانین ارتباط انسانها با یکدیگر است. یا قوانین بین المللی که جعل میشود قوانین ارتباط ملتها با یکدیگر است. حالا ارتباط ما با جهان و ارتباط جهان با ما ذیل این دو دستگاه تعریف میشود؛ اگر کسی استکبار بر خدا کرد وارد وادی ظلمات اولیاء طاغوت میشود. همهی روابطش ظلمانی می شود. یعنی؛ با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند اما ظلمانی و نفسانی است. مثل دو حیوان درندهای که با هم ارتباط برقرار میکنند. امام میفرمودند: گرگ ها در زمستان که غذایی به دست نمی آورند موقع خواب مقابل یکدیگر می خوابند تا غافل از بقیه نباشند. اگر خوابشان ببرد بقیه آن ها را می درند. فضای ظلمانی فضای استخدام است. همه میخواهند از دیگران به نحو خودشان بهره ببرند. پس روابط روابط ظلمانی می شود.آن ها ذیل ولایت جهل قرار میگیرند. صفات جهل از جمله حسد، بخل، تکبر، ریا، حب الدنیا در آنها پیدا میشود. رابطهشان با یکدیگر نیز بر اساس بخل، تکبر و امثال اینهاست.
افراد جامعه با یکدیگر همدلی دارند. هم دلی گاهی بر اساس اخلاق مادی و گاهی بر اساس اخلاق الهی است. گاهی بر اساس محبت است و گاهی بر اساس استیثار و استخدام دیگران به نفع خود است. این دو نوع رابطه است؛ آن رابطهی شیطانی است این رابطهی نورانی است. اگر فکری میکنیم، کاری میکنیم و ابزاری برای ارتباط با جهان میسازیم ابزارمان نیز ذیل ولایت شیطان است. بنابراین دورانهایی که با ابزار تولید میشوند، میتوانند ذیل یک دوران باشند؛ دوران ظلمانی یا دوران نورانی.
بنابراین با این که ابزار، تحول ایجاد میکند اما ابزار، طریق ارتباط ما با جهان است و درون ارتباط ما با حضرت حق تعریف میشود. اگر ارتباط ما شیطانی شد و از طریق ولایت اولیاء طاغوت شد، ابزارمان نیز ابزار شیطنت می شود، ارتباط ما با طبیعت هم شیطنت آمیز می شود. حتی ارتباط جهان با ما هم شیطنت آمیز است. یعنی؛ جهان نیز خیراتش را در اختیار کافر قرار نمیدهد «
الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ
»(نور/۲۶).
در قیامت نیز بهشتیها از شجرهی طوبی و شراب طهور میخورند. علم و همه چیزشان نورانی است. جهنمیها هم از شجرهی زقوم و حمیم میخورند. ذیل این آیهی سورهی مبارکهی غاشیه «
لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيع، لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ
» (غاشیه/۶ و۷)، میفرماید: یک عدهای زحمت کشیدهاند اما در قیامت در رنجاند «
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ
»(غاشیه/۳). قرآن میفرماید طعامشان از ضریع است که نه انسان را فربه میکند و نه گرسنگی را از بین میبرد. در روایت برای ضریع معانی شده است. یک معنای لغویاش خار تلخ متعفن بدبو است. حضرت فرمود: در آن هنگام انسان اجوف و توخالی است و مجبور است که این را بخورد. نه این که لذت میبرد مجبور است بخورد. «
وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ
»(حاقه/۳۶)، چرک و خون میخورد،«
كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ
»(محمد/۱۵)، درونش را به هم میریزد و متلاشی میکند اما میخورد.
قرآن دو فضا را مقایسه می کند. بهشت متقین و جهنم مقابلش را توضیح میدهد. متقین آنهایی هستند که ذیل ولایت نبی اکرم زندگی کردهاند. مقابلش هم کسانی هستند که ذیل ولایت اولیاء طاغوت زندگی کردهاند. آنها «
كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ
»، هستند. روایت می فرماید: النّار وِلایت عَدوّ آل محمد است. محیط ولایت اینها جهنم میشود.
بنابراین این که ما گمان می کنیم ما رابطه با جهان برقرار میکنیم، ابزار میسازیم و دوران درست میشود، این فرع یک رابطهی بالاتری است. اول باید ببینیم رابطه مان با خدای عالم چطور است و در کدام دستگاه است. اگر بنای بندگی دارید و ایمان دارید، وارد دستگاه نبی اکرم می شوید. اگر بناء بندگی ندارید ذیل ولایت اولیاء طاغوت قرار میگیرید. ذیل آن ولایت قرار گرفتید، آن جا شراب وخوردن است. علم است، اما همه اش آلوده است. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»(عبس/۲۴)، قرآن میفرماید به طعامتان نگاه کنید ببینید از کجا میگیرید. حضرت فرمود: ببینید علمتان را از کجا میگیرید. ممکن است سرچشمه علم ظلمانی باشد، آلودگی ایجاد کند و انسان را مشرک کند. ممکن است علم نورانی هم باشد. اهل بهشت علمشان نورانی است.
در روایت می فرماید: «
أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ فَإِنَّهُ عِلْمُهُمْ يَتَلَذَّذُ مِنْهُ شِيعَتُهُم
»(۷)، باطن این خمر علم امام است. بنابراین علمشان نور است. «
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور
»، آن طرف هم میشود ظلمات. پس ما دو دوران داریم؛ دوران جاهلیت، دوران نبی اکرم که همهی دورانهای انبیاء دوران نبی اکرم است.
سوال: یعنی تمام روابط ما و تمام تعاملات ما و تمام رفتارهای ما چه با خودمان چه با دیگران تمام حتی دورانهایی که بشر ساخته است همه همین گونه اند؟
جواب: بله.همه اینها است ذیل یکی از این دو دستگاه است. انسان برای ارتباط با طبیعت ابزار تولید میکند که این ابزار دوران ساز است و تحول ایجاد می کند. اما این تحول ابزار ذیل یک دستگاه بالاتری شکل میگیرد. این که ما همهی جهان را ذیل این ابزار تعریف کنیم نگاه محدود به جهان است. کسی که یومنون بالغیب است دیگر این طور نگاه نمیکند.
بنابراین در عصر حضرت و در دوران نبی اکرم غیب ظهور پیدا میکند. غیب یعنی؛ امام. وقتی آن کلمهی غیب آمد، عدل، رفاه، امنیت و ابزار مناسب خودش را هم میآورد. البته ابزارش هم ممکن است دیگر این ابزارها نباشد. در بهشت بالاترین رفاه است و رنجی هم نیست. «
لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
»(زمر/۶۹)، این که ما گمان کنیم ابزار فقط همینها هستند نه این طور نیست. اصلاً روابط ما با جهان، رابطهی جهان با ما عوض میشود. کسی که در دستگاه نبی اکرم است وقتی با جهان و عالم ملائکه ارتباط برقرار میکند، ملکوت عالم در اختیار او میآید، ملائکه با او ارتباط برقرار میکنند و رزقش از عالم ملائکه نازل میشود. اگر هم در عالم اولیاء طاغوت بود با شیاطین سر و کار دارد، قوای شیطانی در خدمت او هستند. دو دوران است؛ یکی بائر، یکی دائر. «
أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ كُفرًا وَأَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ
»(ابراهیم/۲۸)، یک عدهای از سران نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند. نعمت در این جا یعنی نعمت ولایت امیرالمومنین. روایت ذیل این آیه می فرماید: «نَحنُ النِّعمَهُ الّتي اَنعَمَ اللهُ بِها عَلي عِبادِه»(۸)، ما آن نعمتی هستیم که خدا به بندگان خودش عطا کرده. بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ این نمعت را تبدیل به کفر کردند. امام رفت جایش چیز دیگری آمد. وقتی ولایت نبی اکرم به ولایت اولیاء طاغوت تبدیل شود، نعمت تبدیل به کفر میشود. وقتی فضا را فضای کفر کردند، «
وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ
».
فضای کفر فضای دارالبوار و دارالهلاک است. چیزی در آن سبز نمیشود. مثالش در این عالم نیز هست. سرزمین دائر داریم و سرزمین بائر. در این هر چه هم ببارد فایده ندارد. اما آن جا یک کمی هم ببارد جنگل درست میشود.
در اقامه داریم «حی علی الصلوة ، حی علی الفلاح»، که هر دو تفسیر به ولایت میشود. محیط فلاح و رویش محیط ولایت حق است. قومشان را وارد دارالبوار کردند. دارالبوار همان جهنم است. یعنی الآن وارد جهنم کردند. البته يَصْلَوْنَها جهنم مراتبی دارد. باید در برزخ و قیامت این مراتب را طی کنند. کما این که بهشت نیز مراتبی دارد که تا وارد برزخ و قیامت نشویم آن مراتب از بهشت برای ما مشهود نمیشود.
کسانی که وارد وادی ولایت نبی اکرم میشوند، الآن وارد بهشت شدهاند. خلقشان و روابطشان بهشتی است، ارتباط عالم با آنها ارتباط بهشت است. عالم ملائکه با اینها مرتبط میشود «
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ
». این دو شخص به ظاهر کنار هم نشستهاند اما یکی از دست شیاطین میگیرد و یکی از دست ملائکه. قوای باطنی که این را امداد میکنند قوای ملائکهاند و قوایی که او را امداد می کند قوای شیاطین. ذیل آیه ی«
وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
»(مجادله/۲۲)، می فرماید: خدای متعال دسته خاصی را با روح خودش تأیید میکند. این ملکی است. یعنی؛ ملائکه مؤید آنها هستند. «
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
»(فصلت/۳۱)، این ها در دنیا هم بودهاند. در تفسیر این آیه آمده است «
كنا نحرسكم من الشياطين
»(۹)، ما شیاطین را از شما دور میکردیم.
بنابراین مؤمن وقتی به وادی ولایت نبی اکرم و اهل بیت وارد می شود، ملائکه با او کار میکنند. رزقش نیز ملکوتی است. برای همین است که حلال است. مؤمن در دنیا هم شراب طهور میخورد. وقتی میخورد از شرک و غفلت پاکش می کند. کافر در این دنیا هم غسلین، چرک و خون میخورد. این ها جز غفلت، شهوت و سیاهی برایش چیز دیگری نمیآورد.
سوال: ممکن است خودشان متوجه نشوند؟
جواب: حس میکنند ولی نگاه بیرونی ندارند که اینگونه نگاهی احاطهای میخواهد که آدم بتواند هر دو طرف را ببیند و نیاز به اشراف دارد و الا خودش او دارد عالم خودش را حس میکند. لذا با این بحث ها می توان گفت در آیه «
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ
»، یکی از معانی که برای خسر آورده شده است؛ محیط ولایت اعداء است. خسر را نباید به این معنا که خسارت می کند در نظر گرفت مهم این است که چگونه خسارت می کند. این ها چون در محیط خسر اند خاسرند. اگر بذری که استعداد گندم شدن را دارد به محیط کویر بیندازید، این محیط خسر و هلاک است. دارالبوار است. جهنم دارالبوار است. هیچ چیز در آن سبز نمیشود.همین دانه را اگر در سرزمین حاصل خیز انداختید رشد میکند. قرآن میفرماید: «كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ»(بقره/۲۶۵).
ما دو فضا داریم؛ فضای خسر، فضای ربح. فضای ربح فضای ولایت الله است و فضای خسر فضای ولایت اولیاء طاغوت. همهی روابط انسان خسران است. کفار نیزخودشان را برای زندگی دنیا تربیت میکنند، با یکدیگر روابط حقوقی دارند، نظام بین الملل دارند، نهادهای بین المللی برای تنظیم ارتباطات جهانی دارند، از سینهی دنیا میدوشند و مینوشند ولی «
فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ
»(قارعه/۹)، این دنیا و این مادری که از آن میدوشند و در دامنش پرورش پیدا میکنند باطنش هاویه و آتش جهنم است. محیط ولایت اولیاء طاغوت است.«
يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فيها خالِدونَ
». از همین دنیا هم نشین آتشاند زیرا هیچ چیزشان در ذیل ولایت خداوند متعال تعریف نمیشود.
بنابراین هم عصر تعریف میشود هم خسر. خسر یک معنایش این است انسان در خسارت است چون سرمایه هایش از دست میرود. محیط آن جا محیط خسر است.کما این که محیط ولایت نبی اکرم محیط ولایت اهل بیت محیط رشد و پرورش و فلاح است. همه چیز آن جا میروید و هیچ عملی آن جا گم نمیشود. این جا هم محیط خسر است. یعنی هر عملی این جا انجام بدهید عمل خاسر است «أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء» (نور/۳۹)، عملت مثل سراب از دور آب نما است میروی جلو میبینی هیچ است. میگویی خدایا من این همه کار کردم. بعد نشانت میدهند که هیچ چیز کمات نگذاشتی. «
حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ
»، پیمانهاش را پر میکند ولی میبیند پیمانهاش سراب است. چون عمل در محیط خاسر واقع شده است. محیط خاسر در آیهی ظلمات توضیح داده شده و محیط نورانی در آیهی نور توضیح داده شده است. در آیة الکرسی هم هر دو با هم یک جا توضیح داده شده «
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ
». بقیهی ارتباطات از جمله ارتباط انسان با جهان و جهان با انسان و ارتباط انسان ها با یکدیگر ذیل این دو دستگاه است.
«
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ
»، همهی انسان ها در خسران اند الا یک دسته. آنهایی که خودشان را به این محیط ربح که محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است برسانند. توحید و ایمان آنجاست. آمنوا یعنی همین. نباید آمنوا را یک چیز کلی معنا کنیم. باید دنبال نبی اکرم و اهل بیت برود اگر نرفت آمنوا نیست. عملوا الصالحات نیز به این معناست که باید اهل همهی اعمال صالح باشد. انحرافی که می گوید اگر شما اهل بیت را دوست داشتید عمل لازم نیست اشتباه است. ایمان، عمل میآورد. کسی که وارد محیط ولایت شد محیط ولایت عمل متناسب با خودش را میخواهد. این محیط عمل آفرین است. کسی که وارد جنت شد عملش وسیعتر و دقیقتر است. لذا اگر کسی که در این محیط وارد شد بر ترک اولایش هم سخت میگیرند. همهی اعمال صالح را به بهترین وجه باید به جا بیاورد.
اگر میخواهند در این محیط بمانند باید تواصی به صبر و حق هم داشته باشند، بخصوص قبل از عصر ظهور. تا به عصر ظهور نرسیدیم باید یکدیگر را توصیه کنیم. اگر این را نداشتیم خاسریم. آن هایی که اهل ایمان و عمل و تواصی نیستند در این دوران خیلی خسارت میکنند. به راحتی وارد دوران خسارت میشوند.
اگر این دو دوران نبود، کما این که اگر خدای متعال به ما فطرت توحیدی نمی داد، هیچ کس خسارت نمیکرد. گندم اگر آدم نشود که خسارت نکرده است، ما اگر آدم نشویم خسارت کردهایم. اگر خدای متعال نبی و قرآن نمیفرستاد خسارتی نبود. ولی وقتی راه باز است سرمایه، نیاز، معیار و فضای نورانی است، اگر کسی وارد این فضا نشود خاسر است. تنها چیزی که موجب میشود همهی سرمایههای انسان به فعلیت برسد محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است. بیرون از محیط ولایت سرمایههای انسان به فعلیت نمیرسد.
سوال: امروز صفحه ۱۶۸ قرآن کریم قرار روزانه ما می باشد که آیات ۱۴۴ تا ۱۴۹ سوره مبارکه اعراف را تلاوت میکنیم و در ادامه به مباحث ادامه می دهیم.
جواب: پس گذشت که یک دورانی داریم که دوران نبی اکرم، فضای دین ایشان است و پرتو وجودی ایشان است. اگر کسی وارد فضای ولایت نبی اکرم و اهل بیت نشد، هر عملی بکند عمل صالح نیست. ایمان یعنی؛ ورود به این فضا. مؤمن کسی است که وارد محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت میشود. آن جا محیط ایمان بالله است. بیرون از آن جا ایمان تقسیم نمیکنند. ایمان فرماندهی لشکر نبی اکرم بود. وقتی وارد محیط ولایت نبی اکرم شد عملش تبدیل به عمل صالح می شود. «
وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
»(فاطر/۱۰)، رفعت ما در وادی ولایت با اعمال صالح است. پس این اشتباه است که کسی گمان کند شریعت تنها انسان را به جایی میرساند. شریعت تا در محیط ولایت نبی اکرم واقع نشود اصلاً عمل صالح نیست.
سوال: حتی اگر نماز هم باشد؟
جواب: بله. وقتی وارد محیط ولایت نبی اکرم شدید آن وقت اینها عمل صالح میشوند و البته اگر وارد این محیط شدید بدون عمل هم نمیشود. این اشتباه است که ما بگوییم من ایمان دارم شریعت لازم نیست. نماز چهار هزار سالهی ابلیس عمل صالح نیست و رفعتی هم نمیآورد. عمل صالح، عمل در محیط ولایت است. اگر در بیرون محیط ولایت الله کسی عمل کرد یعنی بگوید خدایا من ولایت تو را قبول ندارم، ولایت اولیاء طاغوت را قبول دارم ولی نماز میخوانم. این نماز دیگر فایده ای ندارد. نماز مسیر تقرب خدای متعال در درون وادی ولایت است. وادی ولایت وادی تقرب است. ورود به وادی ولایت نیز بدون عمل کفایت نمیکند. عملوا الصالحات شریعت ذیل ولایت نبی اکرم و اهل بیت است. لذا این شریعت از طریق این ولایت ما را به خدای متعال میرساند، به سرچشمه نزدیک میشویم و از دست خدای متعال که همان دست نبی اکرم است همهی رحمتها بر ما نازل میشود.
سورهی تکاثر ادامهی همین مسئله است. خلاصهی سوره این است؛ «
بسم الله الرحمن الرحیم، أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ
»(تکاثر/۱و۲)، خدای متعال میفرماید تکاثر و افزون طلبی شما را از هدف غافل کرده، لهو آن چیزی است که ما را از هدف مهم غافل میکند، تا آن جایی که به دیدار قبرها رفتید. معنایش این است که تا موقع مرگتان آن قدر مشغول به تکاثر، هم افزایی، پول جمع کردن، علم جمع کردن و تفاخر به اینها شده اید که غافل شده اید از آنچه باید به آن مشغول میبودید تا به قبر رسیدید.
«
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ، ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
»(تکاثر/۳و۴)، دو علم است که شما به تدریج در مسیرتان به آن میرسید یکی در برزخ و دیگری در قیامت. میفهمید که این نعمتها برای این کارها نبوده است. این تکاثر کار غلطی بوده است. البته پیش از آن به نظرتان میآید پیشرفته ترین آدمها هستید و مسیر درست را شما میروید «
الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
»(کهف/۱۰۴).
«
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ
»(تکاثر/۵)، اگر به مرحلهی علم الیقین برسید «
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ
»(تکاثر/۶)، این دو عالمی که بعداً وارد آن میشوید را الآن میبینید. ولی «
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ
»(تکاثر/۷)، یک مرحله مرحلهی علم الیقین است که در همین دنیا میتواند حاصل شود اما مرحلهی عین الیقین در قیامت حاصل میشود.
«
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
»(تکاثر/۸)، آن جا از نعیمی از شما سؤال می کنند. همهی بحث سوره کلیدش همین است؛ یک نعیمی است که ما باید به آن مشغول باشیم اما تکاثر موجب غفلت شده است و تا به قیامت هم نرسیم نمیفهمیم مگر کسانی که اهل علم الیقین شوند. آن وقت می توانند آن عالم را ببینند و بفهمند.
در روایت فرمود نعیم ولایت ماست. اگر کسی غافل از آن نعمت شد بقیه اش تکاثر است. تکاثر انسان را نجات نمیدهد. هم افزایی امکانات خسارت انسان را جبران نمیکند. تکاثر نه هدف است و نه نجات بخش. این در مسیر آینده برای انسان روشن میشود. منتها قبل از آن باید به علم الیقین برسیم تا بفهمیم تکاثر موجب خسارت است
(۱) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۸۲، ص: ۲۳۰
(۲) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۵۳، ص: ۱۷۲
(۳) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۳۹، ص: ۲۴۶
(۴) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۶۴، ص: ۲۳
(۵) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۲۳، ص: ۳۱۰
(۶) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۵۱، ص: ۱۶۰
(۷) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۲۴، ص: ۳۲۱
(۸) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۲۱۷
(۹) تفسير القمي، ج۲، ص: ۲۶۵
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
– سوره حديد، آیه ۱۷
۲-
وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا
– سوره زمر، آیه ۶۹
۳-
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
– سوره أعراف، آیه ۹۶
۴-
وَ أَحْيِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَيْتَة
– کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۱۲
۵-
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ
– سوره تكاثر، آیه ۸
۶-
وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا
– سوره زمر، آیه ۶۹
۷-
أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِك
– المزار الکبیر، ج۱، ص۵۷۲
۸-
وَلَايَةُ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
– تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرایب، ج۱۲، ص۲۳۶
۹-
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
– سوره بقره، آیه ۲۵۵
۱۰-
فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ
– سوره بقره، آیه ۲۵۶
۱۱-
اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۱۲-
يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ
– سوره ابراهيم، آیه ۱
۱۳-
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ
– بحار الانوار، ج۶۴، ص۲۳
۱۴-
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ
– سوره نور، آیه ۳۵
۱۵-
في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ
– سوره نور، آیه ۳۶
۱۶-
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۱۷-
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۱۸-
مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة
– المناقب(ابن شهر اشوب)، ج۳، ص۲۱۷
۱۹-
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۲۰-
ان الانسان لفی خسر
– سوره عصر، آیه ۲
۲۱-
الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ
– سوره نور، آیه ۲۶
۲۲-
لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيع، لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ
– سوره غاشيه، آیه ۷
۲۳-
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ
– سوره غاشيه، آیه ۳
۲۴-
وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ
– سوره حاقه، آیه ۳۶
۲۵-
كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ
– سوره محمد، آیه ۱۵
۲۶-
كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ
– سوره محمد، آیه ۱۵
۲۷-
أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ فَإِنَّهُ عِلْمُهُمْ يَتَلَذَّذُ مِنْهُ شِيعَتُهُم
– البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۷۵
۲۸-
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور
– بحار الانوار، ج۶۴، ص۲۳
۲۹-
لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
– سوره زمر، آیه ۶۱
۳۰-
أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ كُفرًا وَأَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ
– سوره ابراهيم، آیه ۲۸
۳۱-
وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ
– سوره ابراهيم، آیه ۲۸
۳۲-
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ
– سوره أعراف، آیه ۹۶
۳۳-
وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
– سوره مجادله، آیه ۲۲
۳۴-
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
– سوره فصلت، آیه ۳۱
۳۵-
كنا نحرسكم من الشياطين
– بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۶
۳۶-
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ
– سوره عصر، آیه ۲
۳۷-
فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ
– سوره قارعه، آیه ۹
۳۸-
يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فيها خالِدونَ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۳۹-
حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ
– سوره نور، آیه ۳۹
۴۰-
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۴۱-
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ
– سوره عصر، آیه ۲
۴۲-
وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
– سوره فاطر، آیه ۱۰
۴۳-
بسم الله الرحمن الرحیم، أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ
– سوره تكاثر، آیه ۲
۴۴-
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ، ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
– سوره تكاثر، آیه ۴
۴۵-
الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
– سوره كهف، آیه ۱۰۴
۴۶-
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ
– سوره تكاثر، آیه ۵
۴۷-
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ
– سوره تكاثر، آیه ۶
۴۸-
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ
– سوره تكاثر، آیه ۷
۴۹-
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
– سوره تكاثر، آیه ۸