فهرست مطالب


جلسه 130 تطفیف 2

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 130 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه 24 دی ماه 93 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

گفتیم که در میان ادله اقامه شده بر حرمت تطفیف، اجماع مبتلا بود به مدرکی بودن. اما دلیل عقل، اثبات اینکه عقل، مستقلا به قبح تطفیف حکم میکند، دشوار است الا اینکه بگوییم تطفیف از مصادیق ظلم است که عقل مستقلا حاکم به قبح آن است.

در عناوینی که، عقل استقلال به قبح فعلی دارد (مستقلات عقلی)، یعنی نه این است که اقتضاء قبح داشته باش، بلکه قبح ذاتی دارد و عقل مستقلا حاکم به قبحش است، در چنین عناوینی مشهور، حسن عقلی را ملازم وجوب و قبح عقلی را ملازم حرمت میدانند. بعضی اصولیین مثل محقق اصفهانی رحمه الله در توجیه این ملازمه میفرمایند: عقل در این موارد حکم دارد و شارع هم رئیس العقلاء است. لذا در این موارد قاعده تلازم (کل ما حکم به العقل حکم به الشرع) را تمام میدانند. البته در این استدلال مناقشاتی قابل طرح است که در این مقام نمیگنجد.

به هر حال، در مورد تطفیف، نزاعی صغروی هم مطرح است. مرحوم ایروانی میفرمایند: از عناوینی نیست که فی حد ذاته قبح عقلی داشته باشد، مثل مواردی که به خاطر تقاص تطفیف میکند و … . اما مرحوم خویی میفرمایند: تطفیف کم گذاشتنی است که حق طرف مقابل تضییع شود، لذا اگر تطفیف صدق کند، قبح عقلی قطعی است.

اما تلازم این قبح عقلی -به فرض تمامیت- با حرمت اثبات نشده است.

در هر صورت حرمت، به ادله آیات و روایات قابل اثبات است.

اما آیا معامله ای که در آن تطفیف صورت گرفته بطلان وضعی هم دارد یا نه؟

مرحوم شیخ میفرمایند:

1- اگر بیع کلی باشد ← چه کلی فی المعین باشد، چه کلی فی الذمه، معامله صحیح است. حتی اگر معامله ربوی باشد (به همجنس). اما نسبت به کمبود ضامن است

2- اگر بیع شخصی باشد ← اگر وزن خاص را شرط کند، اگر معامله ربوی نباشد، حتما صحیح است البته همراه با خیار تخلف شرط. اما اگر ربوی بود، گفته شده که رأسا باطل است. اما اگر مقدار ذکر شده، عنوان برای موضوع نباشد (مثل اینکه بگوید این گندم هزار کیلو است، آن را به هزار کیلو گندم فلانی میفروشم) بعید نیست که معامله صحیح باشد، مگر اینکه بگوییم ثمن به عوض تقسیط نمیشود.

بیان ذلک:

عناوین در معامله، چند قسمند:

1. عناوین ماهوی. مثل عنوان گندم یا جو.  تخلف عنوان ماهوی موجب بطلان است. مثل اینکه  بعدا معلوم شود، اصلا ماهیت عوض، چیزی غیر از آن چیزی است که شرط شده بود، مثل اینکه به جای گوسفند، خوک بدهد.

2. وصف کیفی. مثل عبد کاتب. در اینجا با توجه به اینکه عنوان ماهوی موجود است و فقط در وصف تخلف شده است، ثمن در مقابل عین پرداخته شده و وصف موجب اضافه در قیمت است. در اینجا اصل معامله صحیح است همراه با خیار تخلف وصف

3. وصف کمی. مثل اینکه بگوید این گندمی که صد کیلوست را میفروشم بکذا. آیا در اینجا هم مثل وصف کیفی، ثمن تقسیط نمیشود و در مقابل کل قرار میگیرد یا اینکه توزیع میشود (هر کیلو بکذا) و یا اینکه قسم سومی است؟ مشهور این مورد را قسم سومی میدانند و میگویند: ظاهر در این موارد انحلالی است. هر بخش از ثمن در مقابل ما بازائش. لبّ این کلام همان انحلال است. یعنی در مقداری که ما بازاء داشته صحیح و در باقی باطل است. اما خیار تخلف وصف و شرط ندارد. حتی در اینجا که معامله روی شخص خارجی رفته، تبعض صفقه هم صدق نمیکند. الا اینکه ممکن است بگوییم خیار تخلف شرط ارتکازی قابل تصور است.

توضیح بیشتر این مطلب انشاءالله در جلسه آینده خواهد آمد

*****

آیات و روایات بحث:


اسکرول به بالا